در بلاگهای قبل به مهمترین ویژگیهای محیط کسبوکار کنونی اشاره کردیم. پویایی محیط و رشد سریع تکنولوژی، سازمانها را در شرایطی قرار میدهد که برای باقیماندن در عرصه رقابت باید در استراتژیهای خود بازنگری کنند. هدف از طراحی استراتژی در هر سازمان، کسب مزیت رقابتی است. از طریق مزیت رقابتی، سازمان قادر خواهد بود تا با پیشی گرفتن نسبت به رقبا، به سودآوری و سهم بازار بیشتر دست یابد. در این بلاگ قصد داریم ماهیت و انواع مزیت رقابتی را که فلسفه وجودی هر سازمان است، بررسی کنیم.
مزیت رقابتی شامل مجموعه عوامل و قابلیتهایی است که از طریق آنها شرکت میتواند سودآوری بیشتری نسبت به رقبا کسب کند. در حقیقت، مزیت رقابتی، منجر به برتری شرکت در مقایسه با رقبا در نزد مشتری میشود. برای مثال اپل در طراحی و نوآوری مزیت دارد. ارائه خدمات ارزانتر در صنعت خردهفروشی توسط والمارت یک مزیت رقابتی محسوب میشود. سرعت خدمترسانی بالا و تحویل به موقع، فاصله فدکس را در صنعت خدمات پستی، از سایر فعالان این حوزه، بیشتر کرده است.
چنانچه سازمان بتواند نقاط قوت داخلی خود را با فرصتها و عوامل موفقیت بیرونی تطبیق دهد، به مزیت رقابتی دست مییابد. این شرایط منجر به سودآوری و کسب درآمد برای شرکت شده و امکان پیشی گرفتن از رقبا برای سازمان فراهم میشود. مزیت رقابتی یک پدیده ثابت و همیشگی نیست، بلکه در اثر تغییر ایجاد میشود و به دلیل شکلگیری یک جریان رقابتی، احتمال دارد با تقلید رقبا از بین برود.
مایکل پورتر سه استراتژی عمومی که سازمانها از طریق آنها میتوانند نرخ سودآوری بالاتری نسبت به رقبا کسب کنند را تعریف میکند:
نکتهای که باید به آن توجه کنید این است که تمایز صرفا به مشخصات فیزیکی یک محصول محدود نمیشود. زمینههای ایجاد تمایز در تمامی محیط کسبوکار، ابعاد مختلف ارتباط با مشتری و نحوه خدمترسانی وجود دارد.
شرکتها از طریق ایجاد مزیت رقابتی، درآمد کسب میکنند. بنابراین برای استفاده از فرصتهایی که منجر به خلق مزیت رقابتی میشوند باید محیط کسبوکاری که در آن فعالیت میکنیم را به دقت بشناسیم و از طریق نقاط قوت و توانمندیهای سازمانی به سودآوری برسیم. نکته قابل توجه در طراحی استراتژی براساس مزیت رقابتی آن است که رهبری هزینه و تمایز، عمدتا دو استراتژی ناسازگار هستند. بدین معنا که اگر بنگاهی بخواهد هر دو استراتژی را به صورت همزمان دنبال کند، علاوه بر سودآوری کم، میان مجموعه متناقضی از قراردادهای سازمانی و عملکرد ضعیف، درجا میزند.
تبلیغات، ابزار اصلی تاثیرگذاری و تقویت ادراک مشتری است. امروزه تاثیرگذاری تبلیغات سنتی در مقابل تبلیغات دهان به دهان و وایرال مارکتینگ (بازاریابی ویروسی) کمتر شده است. تبلیغات نوین، کمتر بر مشخصات محصول و بیشتر بر تجربه برند، هویت قومی، ارزشهای مشترک و گفتگوی احساسی تمرکز میکنند. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه خدمات بازاریابی، کسبوکار شما را در ایجاد و حفظ مزیت رقابتی و سودآوری بیشتر یاری میکند.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
رنگها در زندگی انسان نقش بسیار پراهمیتی دارند. رنگها برای چشم انسانها بسیار جذاباند و بسیاری از انتخابهای ما را تحت تاثیر قرار میدهند. یکی از مهمترین اهداف کسب و کارها از طراحی وبسایت، جلب توجه مخاطبان به برند خود است. یک وبسایت میتواند با استفاده از ترکیب رنگهای جذاب و متناسب، چشم مخاطب را به نقاط خاص هدایت کند، در میزان کلیک کردن و افزایش نرخ تبدیل اثر بگذارند و در ذهن مخاطب برداشتهای متفاوتی ایجاد کنند. طبق تحقیقات انجام شده از جنبهی روانشناسی، بیش از 60% رفتار کاربران و میزان پذیرش آنها در یک وبسایت متاثر از احساسی است که در اثر ترکیب رنگها در آنان ایجاد شده است. انتخاب رنگهای مناسب میتواند حس مثبتی را در کاربر ایجاد کند و علاوه بر فراهم کردن یک تجربه کاربری خوب، سبب افزایش مدت زمان حضور در سایت شود. این عامل میتواند دربهینهسازی موتورهای جستجو یا SEO موثر باشد. از طرفی هرچه یک کاربر مدت زمان بیشتری را به وبسایت شما اختصاص دهد، شما فرصت بیشتری برای ترغیب وی به انجام عمل مورد نظر با توجه به اهداف طراحی وبسایت خواهید داشت. در ادامه به برخی از موارد مهم که هنگام انتخاب رنگ وبسایت باید به آن توجه کنید، اشاره خواهیم کرد.
رنگهای به کار رفته در وبسایت به نوعی باید با نوع محصول یا خدمت شما هماهنگ باشند. برای مثال اگر زمینهی فعالیت وبسایت شما در زمینهی محصولات سبز است، انتخاب رنگ نارنجی و قرمز بسیار نامناسب است.
در انتخاب رنگهای یک وبسایت باید به مخاطبان هدف خود توجه کنید. برای مثال، زمانی که جوانان و نوجوانان را مخاطب قرار دادهاید، نباید از رنگهای یکسانی در مقایسه با زمانی که بزرگسالان مخاطب شما هستند، استفاده کنید.
در طراحی وبسایت بهتر است از رنگ استفاده شده در بستهبندی یک محصول، رنگهای به کار رفته در لوگو یا رنگ سازمانی استفاده کرد. برای مثال رنگهای قرمز و زرد در مک دونالد، رنگ قرمز در کوکاکولا و رنگ آبی در پپسی، از مثالهای رنگهای قالب هستند.
هویت برند شامل ویژگیهایی مانند لحن برند، پرسونای برند و ویژگیهای بصری برند است. طراحی وبسایت و رنگهای به کار رفته در آن، از جمله عناصر بصری برند است. وبسایت باید به گونهای طراحی شود که تداعی کنندهی شخصیت برند در ذهن مخاطب باشد و ذهن مخاطب را به فضاهای دیگر منحرف نکند.
رنگ پسزمینه تاثیر بسیاری در جلب توجه مخاطبان دارد. نکته مهمتر وجود کنتراست مناسب میان رنگ متن با پسزمینه است. در غیر این صورت خواندن متنها سخت است یا چشم را آزار میدهد.
از دیدگاه روانشناسی رنگها، هر رنگ باعث برانگیختن برخی احساسات در افراد میشود و مفهوم یا نماد خاصی را در ذهن آنها تداعی میکند. از دیدگاه بازاریابی، این احساسات در تصمیم به خرید افراد نیز بسیار موثر هستند. برای مثال، رنگ سبز حس آرامش بیشتری را القا میکند و متناسب با ثروت و سلامت و شادابی است. رنگ سبز برای چشم انسان آرامش بخش است و آن را آزار نمیدهد. قرمز رنگی پر انرژی است که حس فوریت و اضطرار را ایجاد می کند و ضربان قلب را افزایش می دهد. استفاده از رنگ قرمز در زمان کوتاهتری توجه مخاطب را به خود جلب میکند. رنگ آبی، احساس اعتماد و امنیت را در مخاطب برمیانگیزد. غالباً در صنعت بانکداری، وبسایتهای مرتبط با تکنولوژی و فروشگاههای بزرگ از این رنگ بسیار استفاده میشود. رنگ زرد حس جوانی و مثبت اندیشی را تحریک میکند اما استفادهی بیش از حد آن در طراحی وبسایت ممکن است باعث آزار چشم شود. رنگ نارنجی نشاندهندهی صمیمیت و خلاقیت است و در تحریک هیجانات مخاطبان نقش دارد. این رنگ میتواند برای وبسایتهای مرتبط با مواد غذایی مناسب باشد. رنگ صورتی غالباً نماد نگی و معصومیت است و در وبسایتهای مرتبط با بانوان بیشتر به چشم میخورد.
تمامی رنگهای استفاده شده در یک وبسایت باید با هم در تعادل باشند، در غیر این صورت حس متناقضی به مخاطب القا خواهد شد.
رنگها احساسات مختلفی را در مخاطب بر میانگیزند. به همین دلیل باید بدانید مایلید کدام احساسات مخاطب را برانگیخته کنید و از رنگها در جهت درست بهره ببرید. برای این منظور میتوانید از تست A/B استفاده کنید تا بتوانید مناسبترین رنگ را برای تحقق اهداف خود بیابید.
در برخی فرهنگها رنگها معانی متفاوتی دارند. اگر قصد طراحی یک سایت بینالمللی را دارید، توجه به این نکته بسیار مهم است.
شما میتوانید با همکاری تیم حرفهای طراحی و توسعه وبسایت آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان صاحب یک وبسایت حرفهای شوید تا توجه مخاطبان بسیاری را در جهت تحقق اهداف خود جلب نمایید.
حتما بارها با یک تبلیغ در قالبهای مختلف مواجه شدهاید. چه به روشهای سنتی و چه به روشهای جدید؛ در تلویزیون، رادیو، رومه، بیلبورد، وببنر و … . این دقیقا همان روش بازاریابی ° 360 است که بدون در نظر گرفتن مخاطب هدف تلاش میکند تا یک تبلیغ را در هر قالبی به مخاطب عرضه کند و به نوعی در همهجا در معرض دید او قرار بگیرد. فرقی نمیکند که مخاطب کجاست؛ چرا که هدف، تنها دستیابی به مشتری و هدایت او در طول سفر (مشتری) است.
ویژگی بارز یک کمپین جامع و کامل، دربرگرفتن تمام پروسه خرید از اولین برخورد مشتری تا آخرین برخورد او است. کمپین بازاریابی 360 درجه یکی از انواع مدلهای بازاریابی است که تلاش میکند تا با حضور تبلیغات یک محصول خاص و برقراری ارتباط با مشتری از هر مدیا و رسانهای تمامی پروسه خرید را در دست بگیرد. تمامی توجه این مدل به این موضوع است که پیامی را که مخاطب دوست دارد دریافت کند و نوع ارسالی که برای او خوشایندتر است را مدنظر قرار بدهد. اجرای کمپین 360 درجه باید مطابق با پرسونای مخاطب باشد؛ در غیر این صورت تمام زمان و هزینهای که صرف کردهایم به هدر میرود.
یکی از مزایای کمپین 360 درجه به دلیل دربرگیری تبلیغات محیطی، موبایل، تلویزیون، رسانههای اجتماعی و … این است که با تغییرات و پیشرفت تکنولوژی همگام است و این امکان را میدهد تا هر تغییری را در کمپین اعمال کنیم. علاوهبر این از دو روش آنلاین و آفلاین به صورت همزمان استفاده میکند و به شدت روی صرف زمان و ارسال پیام به صورت یکپارچه تمرکز دارد. این روش میتواند در قالبهای مختلفی صورت بگیرد. قالبهایی چون وبلاگها، رسانههای اجتماعی، رسانههای جمعی، ویدیو، ایمیل، بنر، وببنر و … .
در ادامه به مراحل و دلایل استفاده از روش بازاریابی 360 درجه میپردازیم:
استفاده از کلان دادهها هم در شناخت پرسونای مخاطب به ما کمک میکند و هم این سرنخ را به ما میدهد تا بدانیم انتقال چه پیامی برای مخاطب باورپذیرتر و خوشایندتر است. همچنین این امکان را میدهد تا به عکسالعملهای مشتری سریعا پاسخ بدهیم و در زمان و مکان مناسب، پیام درست را به منتقل کنیم چرا که طراحی یک پیام مناسب در نهایت رضایت و وفاداری مشتری را به ارمغان میآورد. استفاده از رسانهها بسته به نوع مخاطب و پیامی که میخواهیم ارائه بدهیم، متفاوت است.
شناخت مخاطب به تنهایی برای ما کافی نیست، بلکه نیاز داریم خودمان را جای او قرار بدهیم، نیازهای او را دریابیم و تمامی راههایی که میتوانیم به درخواستهای او پاسخ بدهیم را شناسایی کنیم. توجه به خواستهها و نیازهای مخاطبان به مشتری احساس بهتری میدهد و کار ما را در هدایت او به قیف فروش و تبدیل او به مشتری وفادار، سادهتر میکند.
قیف فروش ابزاری است که به ما کمک میکند تا مشتری را در زمانی مناسب و با عبور دادن از مراحلی مشخص، به خرید و به اصطلاح اقدام کردن، ترغیب کنیم. مخاطب با عبور از مراحلی چون آگاهی، علاقه، تصمیم و اقدام در نهایت به مشتری بالفعل ما تبدیل میشود. باید بدانیم که قیف فروش و مراحل آن با توجه به ماهیت کسبوکارها قابل تغییر است.
بر سر راه اجرای هر کمپینی میتواند موانع زیادی وجود داشته باشد؛ چه از لحاظ زمان و چه از لحاظ بودجه. در این مرحله چارهای جز جایگزینی منابع دیگر نداریم و برای مثال میتوانیم از خلاقیت بیشتر استفاده کنیم؛ به نوعی سرمایههای انسانی نامحدود را جایگزین محدودیتهای دیگری میکنیم. در نهایت برای کسب بهترین نتیجه، نیاز داریم تا به همه زوایا اشراف داشته باشیم و همه جوانب را در نظر بگیریم.
در مرحله آخر نیاز به ایدهپردازی داریم. باید بدانیم دقیقا چه کاری میخواهیم انجام بدهیم و کانسپت اصلی ایده، شعار، طرح کلی یا Key Visual را به دقت مشخص کنیم. توجه به هر مرحله اهمیت زیادی دارد اما برای رسیدن به نتیجه دلخواه و اجرای هرچه موفقتر کمپینمان نیاز به توجه ویژهای به این مرحله داریم.
روش بازاریابی 360 درجه به دلیل نگاه همهجانبه، یکی از روشهای پرکاربرد برای کسبوکارها است که با در نظر گرفتن تمام زوایا، نتایج مثبتی را به ارمغان میآورد. در ادامه قصد داریم تنها به دو دلیل اصلی استفاده از روش بازاریابی 360 درجه بپردازیم.
اولین دلیلی که ما را به استفاده از این روش ترغیب میکند نیاز کسبوکارها به داشتن جایگاهی مشخص در ذهن مشتری است. جایگاهیابی یا Positioning مرز تمایز ما با دیگر رقبا را برای مشتری روشن میکند؛ اینکه مشتری چه دیدی نسبت به برند ما داشته باشد و با شنیدن اسم برند ما چه ذهنیتی در او ایجاد شود بسیار اهمیت دارد. در نتیجه برای داشتن یک جایگاه مثبت در ذهن مشتری، باید به تبلیغ در همه رسانهها توجه کنیم چرا که برای مثال توجه به تبلیغات تنها در رسانههای سنتی باعث میشود تا طیف گستردهای از مخاطبانمان را خودبهخود از دست بدهیم. این کمکی است که بازاریابی 360 درجه به کسبوکارها میکند.
دلیل دوم امکانی است که بازاریابی 360 برای احیای یک محصول ضعیف به ما میدهد. بازاریابی 360 درجه این امکان را میدهد تا موقعیت بد یک محصول را تغییر دهیم. در واقع این شانس دوباره را به کسبکارها میدهد تا بتوانند روی عرضه و معرفی یک محصول تمرکز کنند.
تدوین و اجرای کمپینهای 360 درجه و کسب نتیجه دلخواه شما، یکی از چندین خدماتی است که شرکتی تبلیغاتی مات ارائه میدهد.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
حادثه 11 سپتامبر، ورشکستگی شرکتهای موفق و بزرگ، رسواییهای مالی و بحرانهای اقتصادی، بازارهای کالا و ارز را در قرن 21 با آشفتگی و بحران جدی روبهرو کردند. از سوی دیگر، شوک سنگینی به واسطه تلاطمهای ی و فجایع طبیعی از قبیل سونامی، زمینلرزه و …. به کسبوکارها وارد شد. همه چیز در حال تغییر است، خصوصا محیط کسبوکار. یکی از مهمترین چالشهای مدیران، اطمینان یافتن از این موضوع است که شرکت، همگام با تغییرات به وجود آمده در محیط حرکت کند و بهترین واکنش را نسبت به رخداد جدید، نشان دهد. در محیط پویا و پیچیده کسبوکار کنونی، شرکتها برای تعیین گزینههای استراتژیک و انطباق با شرایط، میبایست مشخصات محیطی را که در آن فعالیت میکنند، با دقت شناسایی کنند. در این بلاگ قصد داریم مهمترین ویژگیهای محیط کسبوکار امروزی را که رهبران کسبوکارها برای برنامهریزی کوتاهمدت و بلندمدت سازمان خود میبایستی به آنها توجه کنند بررسی کنیم.
کسبوکارهای کنونی در قرن 21 در محیطی فعالیت میکنند که دربردارنده خصوصیات زیر میباشد:
پویایی و عدمقطعیت محیطهای جدید کسبوکار، سازمانها را به سمت اتخاذ رویکردهای استراتژیک منطبق و انعطافپذیرتر سوق میدهد. رهبران کسبوکار از طریق نوآوری، راهکارهای بازاریابی، استراتژی اقیانوس آبی و رویکردهای فروش قادر خواهند بود فاصله خود را از رقبا بیشتر کنند. در حقیقت، تمرکز رهبران در شرایط عدم قطعیت، نباید صرفا بر سود محدود شود، بلکه میبایست به عواملی توجه داشته باشند که بر سودآوری اثرگذار است؛ مانند نوآوری، شناسایی مخاطب، رضایت مشتری و کارایی عملیاتی. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی، رشد کسبوکار شما را در محیطهای رقابتی و پویای کنونی از طریق انتخاب و اجرای استراتژیهای درست بازاریابی سرعت میبخشد.
منبع:شرکت تبلیغاتی مات
در مقالهی قبلی به 7 تکنیک مفید برای ارزیابی ایدهها اشاره کردیم. در این مقاله با دیگر روشهای ارزیابی ایده آشنا خواهید شد.
تحلیل نسبت فایده به هزینه، یکی از روشهای مفید و نسبتاً ساده برای تصمیمگیری، خصوصاً هنگام پیادهسازی یک ایدهی جدید یا اعمال تغییرات است. به میزانی که برآوردها دقیقتر باشد، نتایج حاصل از این تحلیل قابل اطمینانتر خواهند بود. در این روش، تمامی هزینههایی که در اثر پیادهسازی یک ایده به ما تحمیل میشود، محاسبه و با نرخ بازگشت سرمایه(ROI) مقایسه خواهد شد. در صورتی که هزینهها بیشتر از نرخ بازگشت سرمایه باشند، پیادهسازی و اجرای آن ایده توجیه اقتصادی نخواهد داشت. بزرگترین چالش این روش، در نظر گرفتن تمامی هزینهها و برآورد عددی مزایای غیر مستقیم یا به عبارتی تبدیل فاکتورهای کیفی به کمی جهت حصول نتیجهی دقیق است.
تکنیک (PMI (Plus, Minus, Interesting با هدف یافتن نکات مثبت، منفی و جذاب یک ایده به کار میرود. از این تکنیک میتوان در بسیاری مراحل، از مرحلهی تولید ایده تا مرحلهی نظارت و ارزیابی پس از پیادهسازی آن استفاده کرد. برای این منظور، متناسب با هر ایده، جدولی تنظیم میشود که شامل 3 ستون نکات مثبت، نکات منفی و جذابیتها است. پس از پر کردن جدول، نوبت به امتیازدهی میرسد. به هر کدام از نکات مثبت امتیاز مثبت، به نکات منفی امتیاز منفی و به جذابیتها امتیاز مثبت یا منفی اختصاص مییابد و مجموع آنها محاسبه میشود. در نهایت ایدهای که برآیند امتیازات مثبت بیشتری داشته باشد، انتخاب خواهد شد.
درخت تصمیم یا Decision tree یکی از روشهای مورد استفاده در فرآیند تصمیمگیری است. در این روش، مسائل پیچیده را به بخشهای کوچکتر تقسیم میکنیم تا بتوانیم به ذهن خود نظم دهیم. درخت تصمیم، نقشهای شبیه به شکل یک درخت در اختیار شما قرار میدهد که بتوانید نتایج احتمالی پیمودن مسیرهایی را مشاهده کنید که از گزینههای تصمیمگیری پیشنهادی شما حاصل شده است. هر گزینه شامل پیامدهایی است که در حقیقت این پیامدها شاخههای درخت را شکل دادهاند. درخت تصمیم شامل سه نوع گره یا نود است: گرههای تصادفی (نشان دهندهی احتمال وقوع پیامد بعدی)، گرههای تصمیمگیری (نمایانگر تصمیمی که میتوان گرفت) و گرههای پایانی (نمایانگر نتیجهی پایانی یک مسیر). از هر گرهی تصمیمگیری، راه حلهای موجود یا همان گرههای تصادفی منشعب میشوند. بسط دادن درخت تصمیم تا جایی ادامه پیدا خواهد کرد که هیچ گزینهی احتمالی و پیامد دیگری باقی نمانده و به نتیجهی مسیر دست پیدا کنیم. در نهایت با ارزیابی هر مسیر توسط محاسبهی هزینه و مزایای آن و وزن دهی به گزینههای احتمالی و توجه به ریسکهای هر مسیر، محدودیتها و منابع موجود، در مورد انتخاب بهترین گزینه تصمیمگیری کنید.
روش وکیل مدافع ایده یا Idea Advocate زمانی به کار میرود که چند ایده وجود دارد و شما برای انتخاب بهترین ایده از میان آنها نیاز به همفکری دارید. در این حالت، یک فرد به عنوان مدافع ایده یا Advocate که با مفهوم هر ایده، ویژگیها، مزایا و معایب آن آشنایی کامل دارد یا باید ایدهی منتخب را اجرایی کند، ایدهها را به اعضای گروه معرفی میکند. سپس هر ایده مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفته و تصمیماتی در رابطه با حذف یا اجرای آن اتخاذ میشود.
تحلیل Impact یکی از روشهای تحلیل گروهی مناسب برای امکان سنجی پیادهسازی ایدهها است. بهکارگیری این روش نسبتاً ساده است و به طرز تفکر و دیدگاه افراد حاضر در گروه متکی است. تحلیل Impact یک روش طوفان مغزی است که در آن اثرات تغییرات ایجاد شده ناشی از پیادهسازی ایدهها ارزیابی و بررسی میشود. یکی از مزایای این روش، پیشبینی مسائل و مشکلات ناشی از پیادهسازی ایدهها است. در تحلیل Impact، تمامی عواملی که بر نتایج کار پس از پیادهسازی ایدهها تاثیر مثبت دارند در نظر گرفته میشود. برای بسط این مدل، تحلیل ارزشها یا Value میتواند به آن اضافه شود، به صورتی که به هر impact با توجه به ارزشهای مورد نظر خود مانند کارایی، میزان اثربخشی یا سطح نوآوری امتیاز دهی شود. در نهایت ایدهای انتخاب خواهد شد که بیشترین امتیاز را در تاثیرات مثبت به خود اختصاص دهد و ریسک پیادهسازی پایینتری داشته باشد.
امروزه خلاقیت و نوآوری برای کسب و کارها در تمام زمینهها از جمله تبلیغات، امری ضروری است. تکنیکهای ارزیابی ایدهپردازی و خلاقیت، علاوه بر تحلیل و بررسی ایدههای موجود، به خلق ایدههای جدید نیز کمک میکنند. تیم ایدهپردازی و خلاقیت آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، با ارائهی سناریوهای خلاقانه کسب و کار شما را تا رسیدن به رویاهایتان همراهی میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در مقالات قبلی با اهمیت ایده پردازی و خلاقیت در تبلیغات و تکنیکهای مفید برای خلق ایده آشنا شدید. برای موفقیت در انتخاب بهترین ایده وکاهش ریسک شکست، باید پیش از پیادهسازی، کارآمد بودن ایده را ارزیابی کنید. در این مقاله سعی داریم به برخی از تکنیکهای مفید جهت اولویتبندی و ارزیابی ایدهها اشاره کنیم.
از تکنیک ABC برای تحلیل دادههایی استفاده میشود که بتوان آن را از نظر اهمیت به 3 دستهی بسیار مهم، مهم و کم اهمیت تقسیم کرد. در این روش برای کنترل یا ارزیابی هر دسته، تهای متفاوتی اتخاذ میشود. تکنیک ABC در ارزیابی ایدهها به دو صورت به کار میرود:
از این روش بیشتر در بازاریابی، در جهت ارزیابی سهم هر کدام از 4 عامل زیر برای تحلیل قدرت ایدهی پیشنهادی استفاده میشود:
به کمک تحلیل SWOT، میتوان هر ایده را از منظر نقاط قوت (Strength)، نقاط ضعف (Weakness) ، فرصتها (Opportunity) و تهدیدهای موجود (Threat)بررسی کرد. تحلیل SWOT شامل یک سیستم امتیازدهی است، به گونهای که در نهایت تمام ایدهها از این 4 منظر با هم مقایسه شده و برای تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت و همچنین تبدیل تهدیدها به فرصت پیشنهاداتی ارائه خواهد شد.
با استفاده از این روش میتوان ایدهها را از 3 منظر نوآوری یا Novelty، جذابیت یا Attractiveness و امکان سنجی یا Feasibility Study بررسی و ارزیابی کرد. این روش خصوصاً هنگام تولید ایدهها بسیار پرکاربرد است. با توجه به این مدل، به هر ایده از 0 تا 10 از جهات زیر امتیازدهی خواهد شد:
در این روش با ایجاد چک لیستی شامل سوالاتی دستهبندی شده بر اساس شاخصهای مرتبط با هر ایده، با ارزیابی میزان خلاقیت و شانسهای موفقیت، به ایدهها وزندهی میکنیم. این چک لیست میتواند شامل سوالاتی در دستهبندیهای زیر باشد:
از ماتریس ارزیابی برای ارزیابی ایدههایی استفاده میشود که دارای چند شاخص و ویژگی قابل بررسی باشند. در ماتریس ارزیابی، به هر شاخص، یک وزن تعلق میگیرد. سپس ایدههای مرتبط با هر شاخص تعیین شده و به هر کدام یک امتیاز که غالباً در بازهای مانند 0تا 10 قرار دارد، تعلق میگیرد. برای به دست آوردن امتیاز نهایی، وزن هر شاخص را درامتیاز آن ضرب میکنیم. در نهایت، مجموع امتیازها برای هر ایده، از حاصل جمع امتیازهای آن مرتبط با هر شاخص، به دست میآید و ایدهای که بیشترین مجموع امتیاز را داشته باشد، انتخاب خواهد شد.
تکنیک دلفی یک روش پیشبینی سیستماتیک برای تولید و ارزیابی اعتبار و کارایی ایدهها است. در روش دلفی، نظرات افراد متخصص درباره ایدهها از طریق پرسشنامههای از پیش طراحی شده، گردآوری میشود. در تحلیل اولین پرسشنامه، نکات و محورهای اصلی مشخص میشوند. سپس از این نکات در طراحی پرسشنامهی دوم استفاده خواهد شد. در پایان هر مرحله، نتیجهی ارزیابی، جهت بازبینی مجدد و اطمینان بیشتر در اختیار پاسخ دهندگان قرار میگیرد. این روند به همین صورت تا حصول نتیجه ادامه پیدا خواهد کرد. به نحوی که پاسخها نشانگر توافق نظر میان افراد متخصص دربارهی هر ایده باشد و فرد مصاحبه کننده به پاسخ مورد نظر خود دست یابد.
در مقاله بعدی با ادامهی تکنیکهای ارزیابی ایده آشنا خواهید شد.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در بلاگهای قبل به ویژگیهای محیط کسبوکار کنونی اشاره کردیم. پویایی و غیرقابل پیشبینی بودن رخدادهایی که شرکتها، رقبا و به طور کلی فضای کسبوکار را تحت تاثیر قرار میدهد، اهمیت نظریه بازی (Game Theory) را بیش از پیش نموده است. درست مانند یک بازی شطرنج، اینکه رقیب شما چه حرکتی انجام داده است و کدام استراتژی را دنبال میکند، اقدامات و استراتژی شما تحت تاثیر قرار میگیرد.
در این بلاگ قصد داریم مفهوم کلی نظریه بازی و نقش آن در تدوین استراتژی کسبوکار، معیارهای ارزیابی و عکس العمل در برابر حرکات رقیب را بررسی کنیم.
نظریه بازی، بخشی از علم ریاضیات است که با طراحی سناریوهای مختلف و در نظر گرفتن تمام حالتهایی که در روابط طبیعی اتفاق میافتد، نتایج حاصل از هر تصمیم را پیشبینی میکند. با کمک نظریه بازی، شرایط رقابتی و جهتگیری سازمان در برابر اقدامات رقبا، مدلسازی میشود. طیف به کارگیری این ابزار، محیط تجاری و کسبوکار، جنگهای مهلک، مزایدههای مالی و پدیدههای طبیعی را در بر میگیرد.
در محیط رقابتی امروزی که تصمیمات استراتژیک و اقدامات تهاجمی یا تدافعی در برابر رقبا به صورت مستمر، شرایط بازی را تغییر میدهد، بازیگران میبایستی موارد زیر را مدنظر داشته باشند:
روابط بین بنگاهها تنها محدود به رقابت شدید نمیشود. گاه شرکتها برای رسیدن به شرایط برد-برد، استراتژی همکاری را مدنظر قرار میدهند. مشارکت پپسی و کوکاکولا در پروژههای زیست محیطی و طرحهای بهداشتی، در کنار رقابت شدید، نمونهای از همکاریهای استراتژیک است. به طور کلی مرز مشخصی میان رقابت و همکاری در شرایط فعلی کسبوکار وجود ندارد. در بسیاری از موقعیتهای کسبوکار، شرکتها از همکاری بیشتر سود میبرند تا رقابت.
در این شرایط بنگاه در برابر اقدامات رقبا، به آنها هزینه تحمیل میکند. کاهش قیمتهای تهاجمی رهبران کسبوکارها در زمان ورود محصولات رقبای جدید و تازهوارد، نمونهای از اقدامات بازدارنده است. در این شرایط، آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود، برای هر سازمان بسیار حائز اهمیت است. چرا که در شرایط رقابت جدی، اتخاذ برخی تصمیمات، بیشتر از رقبا، به خود شرکت آسیب خواهد رساند.
اینکه سازمانها به رقابت تهاجمی تعهد داشته باشند و بازی را تا رسیدن به هدف استراتژیک خود دنبال نمایند، اهمیت زیادی دارد. برای مثال پس از آنکه ایرباس تصمیم گرفت هواپیمای A380 را بسازد، تعهد به پروژه حائز اهمیت بود چرا که هرگونه تعلل و اقدام برای توقف، هزینه بسیار سنگینی را به شرکت تحمیل میکرد. تعهد داشتن به بازی کسبوکار، به رقبای شما این پیام را انتقال میدهد که شما برای ادامه مسیر کسبوکار مصمم هستید و آنها در بحثهای رقابتی و سهم بازار، باید شما را جدی بگیرند.
تکنیکهای خلاقانه و استراتژیک میتواند موقعیت شرکت را نسبت به رقبا مستحکمتر نماید. گاه اتحادهای استراتژیک یا ایجاد رقیب جدید میتواند فرصتهای جدیدی را در اختیار سازمان قرار دهد و با تغییر شرایط بازی، فرصتهای جدید و سودآوری بیشتری برای سازمان فراهم نماید.
نکتهای که میبایست به آن توجه کنید این است که در بحث نظریه بازی، نیمی از ساختار بازی به رقیب وابسته است. به همین علت، ضروری است که همواره رقبای خود را در نظر داشته باشید و حرکات و اقدامات خود را با توجه به واکنشهای رقیب، تنظیم نمایید. اهمیت نظریه بازی در شرایطی که رقبا شباهت زیادی به یکدیگر دارند و هر یک قادر به اتخاذ طیف مشابهی از تصمیمات استراتژیک است، بیش از پیش مشخص میشود. دامنه این تصمیمات، هزینه تبلیغات، معرفی محصول جدید، سهم بازار، ظرفیت تولید و … را در بر میگیرد.
شرکتهای امروزی به عنوان بازیگران صنعت و کسبوکار، همواره با چالشهای غیر قابل پیشبینی مواجه هستند. ابزار نظریه بازی شرایطی را برای کسبوکارها فراهم میکند که با کمک آن، برای رسیدن به اهداف استراتژیک، جهتگیری خود را نسبت به رقبا انجام دهد. شرکت تبلیغاتی مات، با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی استراتژیک، کسبوکار شما را قادر میسازد تا از طریق تدوین استراتژی خلاقانه تبلیغاتی، از رقبای خود پیشی بگیرد.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
در دنیایی که پیشرفت تکنولوژی روزانه و محسوس است، نمیتوان مثل گذشت به تبلیغات سنتی بسنده کرد. خوشبختانه وجود رسانههای اجتماعی مثل اینستاگرام، فیسبوک، توییتر، کار را برای کسبوکارها راحتتر کرده است. بهتر است به خاطر داشته باشید که بازاریابی تنها در تکنیکهای فروش خلاصه نمیشود بلکه نیاز است تا به عناوین مختلف مشتری را هیجان زده کنید تا بقیه پروسه هدایت او به قیف فروش را راحتتر طی کنید.
پایه و اساس تبلیغات بصری یا Visual Advertising المانهای بصری است که بیشتر در تبلیغات آنلاین و خصوصا در طراحی وبسایتها برای افزایش آگاهی نسبت به برندها مورد استفاده قرار میگیرد. کسبوکارهای فعال در حوزه بازاریابی و دیجیتال مارکتینگ به اهمیت جلوههای بصری واقفاند و تبلیغات بصری و بازاریابی بصری یا Visual Marketing دقیقا همان روشهایی هستند که به کمک آنها میتوان به نتیجه مورد نظر دست پیدا کرد؛ چرا که جلوههای بصری به نسبت محتوا، در زمان کمتری امکان انتقال پیام به مشتری را دارند. دلیل همهگیر شدن اینستاگرام هم به همین دلیل است؛ چرا که برای تولید و ارائه محتوای میتوان از المانهای بصری بیشتری به نسبت فیسبوک استفاده کرد.
رنگ، تصویر، فونت، ترکیببندی، تکرار و شخصیتبخشی از المانها و عناصر کاربردی در تبلیغات بصری هستند که در کنار هم تاثیرگذاری این نوع تبلیغات را بیشتر میکنند فقط باید در استفاده از هر کدام از این المانها حساسیت به خرج بدهید چرا که استفاده اشتباه از هر کدام و انتخاب اشتباه جایگاه تبلیغات میتواند کسبوکار شما را به چالش بکشاند. این نکته را نیز مد نظر داشته باشید که شخصیت انسانی بخشیدن به تبلیغات کمک میکند تا با مخاطبان هدف خود ارتباط بهتری برقرار کنید.
تمام تلاش در تبلیغات بصری، علاوهبر فروش، آگاهی دادن نسبت به برند و انتقال اطلاعات، ایجاد تجربه خوشایند و تحت تاثیر قرار دادن مشتری است. تمامی این اتفاقات بستگی به ما دارد تا Lead ها را به مشتریان وفادار ما تبدیل کند.
بسیاری از تصمیمات مشتریان برای خرید و اقدام به آن تحت تاثیر احساسات آنها قرار دارد در نتیجه استفاده از تبلیغات بصری کمک میکند تا بیشتر روی احساسات و ادراک مشتریان اثر بگذاریم و آنها را به خرید محصول یا خدمتی که به آن نیاز ندارند، ترغیب کنیم. یکی از مشخصههای کسبوکارهای موفق، توانایی در ترغیب و تشویق مخاطبان است؛ نه تنها فروش محصولات. در ادامه تعدادی از عوامل موفقیت کسبوکارها در Visual Advertising یا تبلیغات بصری را با هم بررسی میکنیم.
یکی از گزارههای مهم در موفقیت کمپینهای تبلیغاتی بصری، رنگ است. انتخاب درست رنگها، اثرگذاری بالایی در تصمیمگیری مشتری دارد. آشنایی با طیف رنگها و همچنین مباحث روانشناسی در مارکتینگ که در بلاگهای قبل به آن پرداختهایم، به شدت روی نتیجه دلخواهتان اثرگذار است. باید در نظر داشته باشید که یک الگوی خاص برای استفاده از رنگها برای مخاطبان وجود ندارد و کاملا بستگی به ماهیت کسبوکار، نوع محصول و خدمت و حتی شاخصههای دموگرافیکی مخاطبان هدف دارد. هر رنگ با توجه به شاخصهها، احساسات متفاوتی را در مخاطب برمیانگیزد.
تکنیک سخت اما تاثیرگذار بعدی، اثر نگاه مستقیم در تبلیغات بصری است. همانطور که میدانید، در ارتباطات بین فردی هم برقراری ارتباط چشمی به شدت در روند گفتگو میان افراد اثرگذار است. نگاه مستقیم در تبلیغات بصری نیز، القا کننده پیام تبلیغات و برند شما است. به کمک این تکنیک علاوهبر انتقال پیام، میتوان اعتماد را نیز در مخاطب ایجاد کرد. این تکنیک به شدت مورد توجه برندهای معتبر دنیا است که از این طریق نتایج خوبی را به دست آوردهاند. کوچکترین شک و تردید در نگاه فردی که از آن برای تبلیغات استفاده میکنیم، میتواند روی مخاطب تاثیر منفی بگذارد و پروسه اعتمادسازی را نیمهکاره بگذارد.
علاوهبر نگاه مستقیم نباید از حالات صورت، زبان بدن و نوع ژست افراد در تبلیغات غافل بود چرا که همگی این عوامل روی چگونگی انتقال پیام برند شما اثرگذارند.
نکته تاثیر گذار بعدی در موفقیت تبلیغات بصری، به تصویر کشیدن جمعهای دوستانه است. شاید بیاهمیت بهنظر برسد اما این تکنیک به شدت روی ناخودگاه مخاطب اثرگذار است و این پیام را القا میکند که گرمی و هیجان جمعهای دوستانه به دلیل استفاده از یک محصول بهخصوص است.
نقطه کانونی، نقطهای است که محطول مورد نظر را در مرکز تبلیغات قرار میدهد و تمام توجه مخاطب و بیننده را در نگاه اول و در کمترین زمان به خود جلب میکند. بیشترین تاکید نقطه کانونی روی مهمترین ویژگی محصول است تا برای بیننده درگیری بیشتری ایجاد کند. قاعده یک سوم یا Rules of Thirds نیز تکنیکی در همین راستا است؛ بر اساس این تکنیک، محصول یا عنصر مورد نظر میان تقاطع خطوط افقی و عمودی قرار میگیرد و روی به یاد سپاری محصول در ذهن مخاطب و همچنین فرآیند تصمیمگیری مشتری اثر مثبت میگذارد.
برای گرفتن نتیجه مطلوب بهتر است که مخاطب را مدام در معرض تبلیغات نگه دارید تا نام برند و همچنین محصولات و خدمات شما را به خاطر داشته باشد. البته به این نکته نیز توجه داشته باشید که تکرار بیش از حد میتواند حوصله مخاطب را سر ببرد و برای استراتژیهای تبلیغاتی شما نتایج منفی در پی داشته باشد. در نهایت اگر با ابزارها و تکنیکهای تبلیغات بصری آشنایی ندارید، میتوانید این قسمت از کار را با برونسپاری، بهآژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان بسپارید.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
نتورک مارکتینگ (بازاریابی شبکهای) یا Multi-Level Marketing که با عنوانهایی چون Referral Marketing و Pyramid Selling نیز از آن یاد میشود، روشی مبتنی بر بازاریابی مشارکتی و بازاریابی دهانبهدهان است. در بازاریابی شبکهای این امکان وجود دارد تا افراد با فروش محصولات به مشتریان بالقوه و عضوگیری همان مشتریان، کمیسیون خود را دریافت کنند. دریافت کمیسیون، بعد از فروش هر محصول به وسیله افراد زیرمجموعه صورت میگیرد. علت استفاده از عنوان بازاریابی چند سطحی (MLM) یا فروش هرمی نیز به همین منظور است.
یکی از مزایای روش بازاریابی شبکهای یا Network Marketing این است که نیازی به صرف بودجههای هنگفت برای تبلیغات وجود ندارد و تنها با ایجاد ارتباطات شخصی میتوان به نتیجه موردنظر دست پیدا کرد. در واقع فروش بدون واسطه و بدون نیاز به روشهای هزینهبر تبلیغاتی تنها با تبلیغات کلامی و به اصطلاح چهره به چهره صورت میگیرد. علاوهبر این، موقعیت فروش در هر زمان و مکانی وجود دارد.
در بازاریابی شبکهای هر فرد علاوه بر کمیسیونی که خودش برای فروش دریافت میکند، از بابت فروش افراد زیرمجموعه خود نیز، کمیسیون دریافت میکند. در واقع سود بیشتر هر فرد وابسته به میزان فروش خود و دیگر زیرمجموعههای او است. در این روش هر سازمانی برنامه پرداختی مختص به خود را دارد اما چیزی که در سیستم خدمات جبران همه کسبوکارها یکسان است، جریانهای درآمدی است.
باید در نظر داشته باشید که بازاریابی شبکهای روشی کاملا متفاوت از شرکتهای هرمی دارد؛ چرا که در شرکتهای هرمی بحثی از محصول و خدمت برای فروش نیست و تنها سرمایه موجود، پولی است که مشتریان وارد شرکتهای هرمی میکنند که عموما این سرمایه نیز صرف عضوگیری افراد میشود. در نهایت با گذر زمان، هرم با همه اعضای گروه به جز تعداد معدودی که در صدر هرم قرار دارند، فرو میریزد. اما در مدل بازاریابی شبکهای، محصول و خدماتی برای فروش وجود دارد که توزیع و فروش آن از طریق مشتریان راضی صورت میگیرد؛ در واقع فرد با فروش محصول به افراد دیگر و ترغیب همان افراد برای ارتباطگیری با گروه دیگری از افراد و فروش همان محصول، تلاش میکند تا پروسه فروش را ادامهدار کند. البته روند این فرآیند تا جایی است که کیفیت محصول یا خدمت حفظ شود. علاوهبر این، برعکس سازمانهای هرمی، در نتورک مارکتینگ تنها عضوگیری موضوع اصلی نیست بلکه مرحله بعدی آموزش افراد و توسعه مهارتهای اعضای گروه است؛ تا فروشنده و هر کدام از زیرمجموعهها بتوانند با یک مشتری بالقوه برای فروش محصولات در تماس باشند و از طریق همان مشتری با مشتریهای بالقوه دیگر ارتباط برقرار کنند. تمام هدفی که در این نوع از بازاریابی دنبال میشود، استخدام یا به اصطلاح عضوگیری افراد بیشتر و فروش بیشتر، برای دریافت حقوق یا همان کمیسیون بیشتر است.
در ادامه به مهارتهایی میپردازیم که برای موفقیت در نتورک مارکتینگ به آنها نیازمند هستیم.
یکی از مهارتهای پایه و اساسی در بازاریابی شبکهای، داشتن ارتباطات قوی و تلاش برای ایجاد اعتماد در افراد است. قدرت ساخت روابط صمیمیتر با افراد این امکان را میدهد تا نیازها را سریعتر شناسایی کنید و برای تحلیل بهتر سوالهایتان را سنجیدهتر مطرح کنید.
بعد از جلب اعتماد دیگران، نوبت به حفظ و نگهداری ارتباطات است؛ از آنها دعوت کنید تا با برند، محصولات و سابقه شما بیشتر آشنا شوند. بهتر است این حس را القا کنید که تنها به دنبال فروش نیستید و تلاش میکنید تا مشکلات را بشناسید و به نیازها پاسخ بدهید. در این مرحله بسیاری از کسبوکارها با شکست مواجه میشوند؛ چرا که مشتریان بالقوه به خودی خود به سمت کسبوکارها نمیآیند و این وظیفه شما است تا آنها را حفظ کنید.
مورد دیگر، شناسایی مشتریان بالقوه و Lead ها است؛ اینکه بدانید مخاطب شما دقیقا چه افرادی هستند، از هدر رفت بسیاری از هزینهها جلوگیری میکند؛ گزینش دقیق مخاطبان فعلی، تیم فروش آینده شما را میسازد. تکنیک Mirroring هم میتواند در ساخت روابط مفید باشد؛ تنها کافی است تا حدی به استایل افرادی که با آنها در ارتباط هستید، خود را نزدیک کنید تا احساس شباهت را در طرف مقابل ایجاد کنید.
دیگر مهارتهایی که در بازاریابی شبکهای مورد نیاز است، مهارت مذاکره و تیمسازی در افراد است؛ اینکه بتوانید افراد را هم برای فروش محصول خود متقاعد کنید و هم این توانایی را داشته باشید تا آنها را به عضویت خود در بیاورید، زیرمجموعه خود را گسترش دهید و در واقع تیمسازی کنید. ایجاد انگیزه و ترغیب بیشتر آنها به فروش در نهایت هم برای تیم فروش و هم سازمان، منفعت دارد.
ارتباطات قوی، شناسایی مشتریان بالقوه، شناسایی علاقه و نیاز آنها و در نهایت هدایت آنها به قیف فروش همگی از مولفههای اصلی بازاریابی شبکهای هستند. بهخاطر داشته باشید که توسعه مهارتهای فردی در خود و در نهایت در بقیه افراد، شما را به موفقیت در مدل بازاریابی شبکهای نزدیکتر میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در بلاگهای قبل به ویژگیهای محیط کسبوکار امروزی و نظریه بازی اشاره کردیم. نظریه بازی برای ترسیم شرایط محیط کنونی رقابت معرفی و مهمترین معیارهایی که میبایست در رقابتهای تجاری مورد توجه قرار بگیرد، مطرح شد. در این بلاگ و در ادامه مبحث نظریه بازی، قصد داریم به معمای ساده زندانی و مهمترین معیارهای ارزیابی رقبا برای کسب برتری و مزیت رقابتی در فضای کسبوکار بپردازیم.
معمای کلاسیک زندانی، یکی از سادهترین حالتهای بازی است که در محیط رقابتی، میتواند به کار گرفته شده و تحلیل شرایط و تصمیمگیری را برای رهبران کسبوکار سادهتر نماید. بازی کلاسیک زندانی، از یک جفت مظنون گناهکار تشکیل میشود که هر یک به طور مجزا دستگیر میشوند و مورد بازجویی قرار میگیرند. معما اینجا است که اگر هر یک به دیگری خیانت کند، در نهایت زندانی میشود. اما در صورتیکه هر دو ساکت بمانند، آزاد خواهند شد؛ زیرا مدرکی علیه آنها وجود ندارد.
این معما میتواند در تمام شرایط رقابتی و یا مسائل و رویدادهای مختلف غیرتجاری معادلسازی شود. برای مثال در صنعت کنسولهای بازی، سونی و مایکروسافت را در نظر بگیرید که هر یک از آنها میتوانند سرمایهگذاری زیاد یا کمی را در حوزه تبلیغات انجام دهند. شرایط رقابتی به صورت زیر تعریف میشود:(در هر سلول عدد پایین سمت چپ نشاندهنده عواید XBOX و عدد بالا سمت راست نشاندهنده عواید Play Station است)
بهترین حالت از لحاظ هزینهای برای هر دو برند، صرف بودجه تبلیغاتی کم برای محصول است (سلول بالا سمت چپ) اما در صورت عدم همکاری، بودجه تبلیغاتی زیاد به هر دو شرکت تحمیل میشود (سلول پایین سمت راست). در عین حال این نگرانی وجود دارد که رقیب به صورت غافلگیرانه برای کسب سود و فروش بیشتر، بودجه تبلیغاتی زیادی را صرف نماید و اگر بنگاه در این زمینه سرمایهگذاری نکرده باشد، سود زیادی را در مقایسه با رقیبش از دست خواهد داد. پیشبینی ناپذیر بودن رفتار رقیب در تمامی زمینههای تصمیمگیری، رقابتهای کنونی را با پیچیدگی زیادی روبهرو کرده است.
بنگاه چگونه میتواند از معمای زندانی رهایی یابد؟ یکی از راهحلهای موجود، استراتژی تهدید است. مافیا با استفاده از انتقامهای شدید به منظور پیشبرد “اصل سکوت”، تعادل را از سمت مظنونینی که هر دو اعتراف میکنند به این سمت میبرند که هر دو ساکت باقی بمانند. به طور مشابه، اگر مایکروسافت و سونی دیگری را با کاهش قیمتهای تهاجمی تهدید کند و شرکت دیگر، مزیت رقابتی را در تبلیغات خود قرار دهد، تعادل به سمت سلول بالا سمت چپ منتقل میشود.
در بحث نظریه بازی و هنگام تحلیل رقبا، معیارهای زیر را مدنظر داشته باشید:
نحوه رقابت فعلی رقبایتان را بشناسید. سبک بازی آنها در برابر شما چگونه است؟ چشمانداز، بیانیه ماموریت و ارزش که در مرحله تدوین استراتژی مشخص میشوند، نحوه کلی رقابت هر سازمان را مشخص مینمایند.
برای پیشبینی حرکات رقبا، اهداف آنها را در نظر بگیرید. آیا اهداف مالی را دنبال میکنند یا به دنبال سهم بازار بیشتر هستند. چنانچه رقبای شما به دنبال سهم بازار باشند، واکنش آنها در برابر شما تهاجمی خواهد بود. سختترین رقبا، سازمانهایی هستند که به دنبال سود مستقیم نباشند (سازمانهای دولتی). به یاد داشته باشید هرچه رقبای شما از عملکرد فعلی خود، رضایت بیشتری داشته باشند، احتمال ادامهدادن استراتژی کنونی آنها بیشتر است.
جستجو کنید که رقبای شما چه تصوری از خود و محیط صنعتی که در آن مشغول فعالیت هستید، دارند. تصمیماتی که رقبایتان در خصوص کسبوکار میگیرند، تحت تاثیر فرضیات و باورهای آنها از شرایط رقابتی است. با دانستن فرضیات آنها، میتوانید تصمیمات یا استراتژیهای آنها را تا حدودی پیشبینی کنید.
میزان توانایی و شدت رقابت با بررسی منابع و قابلیتهای رقیب مشخص میشود. برای مثال چنانچه حجم نقدینگی رقیب شما بالا باشد، راهاندازی استراتژی قیمت رقابتی از جانب شما عاقلانه نیست. تحلیل نقاط قوت و ضعف رقبا در طراحی استراتژی، به همین منظور انجام میشود.
معمای کلاسیک زندانی سادهترین حالت رقابتی را نشان میدهد. هرچه تعداد رقبا افزایش یابد یا گزینههای تصمیمگیری بیشتری پیش روی شرکت باشد، مسئله دشوارتر خواهد شد. پیچیدگی فضای کسبوکار و حرکات رقیب، بر استراتژی سازمانها اثرگذار است. در شرایطی که کوچکترین اقدام و تصمیم، میتواند بر سازمان و شرکتهای رقیب، تاثیری قابل توجه داشته باشد، وم توجه به استراتژی را بیش از پیش نموده است. در این میان، تبلیغات به عنوان یک ابزار آگاهی دهنده و یک مزیت رقابتی، اجرای استراتژیهای سازمان را آسانتر میکند. شرکت تبلیغات مات، با ارائه طیف وسیعی از خدمات تبلیغاتی، پیام کسبوکار شما را از طریق کانالهای درست اطلاعرسانی ورسانههای تبلیغاتی به مخاطبان میرساند.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
با پیشرفت تکنولوژی و ورود به فضای دیجیتال، میتوانیم از وبسایت به عنوان یکی از مهمترین داراییهای دیجیتال برای هر کسب و کار یاد کنیم. کسب و کارها باید علاوه بر طراحی یک وبسایت جذاب، به کمک استراتژیهای بازاریابی محتوا، مقالاتی بسیار خوب و آموزنده را در قسمت بلاگ منتشر کنند. کیفیت مقالات یک وبسایت میتواند یکی از عوامل مهم در نشان دادن اعتبار آن کسب و کار باشد، چرا که نشان میدهد تا چه حد برای مخاطبان ارزش قائل هستند و برای جلب رضایت آنان تلاش میکنند. به علاوه، تولید محتوای جذاب در بهینهسازی موتورهای جست و جو (SEO) نقشی اساسی دارد. اگر مخاطب بتواند پس از وارد کردن کلمات کلیدی در موتورهای جست و جو، پاسخ سوالات خود را درون مقالات وبسایت شما بیابد، نیازهایش رفع شود و اطلاعات مفید و ارزشمندی به دست آورد، مقالات وبسایت شما برایش بسیار جذاب خواهد بود و دائماً شما را دنبال میکند. در این حالت ممکن است وبسایت شما را به عنوان منبعی مفید به دیگران معرفی کرده یا مقالات شما را در شبکههای اجتماعی منتشر کند. بنابراین ترافیک وبسایت شما به طرز چشمگیری افزایش خواهد یافت.
اگرچه نوشتن هر مقاله معمولاً با توجه به تقاوت در موضوع، پرسونای مخاطب و صنعت هر کسب و کار میتواند تا حدودی متفاوت باشد، اما نکات زیر میتواند در نوشتن یک مقالهی خوب و جذاب برای یک وبسایت موثر واقع شود:
طبق مطالعات انجام شده، حدود 80 درصد افراد فقط تیتر را میخوانند و تنها 20 درصد تصمیم میگیرند ادامهی مطلب را مطالعه کنند. این نکته، اهمیت نوشتن تیترهای جذاب در ایجاد انگیزه برای مخاطبان را یادآور میشود. تیتر یا عنوان مقالهی شما باید به حدی جذاب باشد که مخاطب را به کلیک و خواندن مطلب ترغیب کند. برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه میتوانید مقالهی 13 راه برای نوشتن تیترهای جذاب و پر بازدید را مطالعه کنید.
انتخاب موضوعات و لحن نگارش مقالات باید با پرسونای مخاطب متناسب باشد و نیازها و سلایق آنان مد نظر قرار داده شود. برای مثال، یک مقالهی علمی که غالباً مخاطب بزرگسال دارد، نباید با لحنی عامیانه نوشته شود، چرا که از دید مخاطب جذاب و معتبر نخواهد بود.
معمولاً وقتی افراد در فضای دیجیتال به دنبال یافتن پاسخ پرسشهای خود یا مطالعه هستند، به دلیل محدودیت در وقت یا حوصله، ترجیح میدهند سریع به نتیجهی مورد نظر برسند. پاراگراف اول هر مقاله، نقش بسیار مهمی در ایجاد احساس اولیهی مخاطب دارد. به طوری که با خواندن آن انگیزهی خواندن ادامهی مطلب در او ایجاد میشود. این قسمت باید یک دید کلی از محتوای مقاله را برای خواننده ترسیم کند.
بدنه یا متن اصلی مقاله، علاوه بر داشتن اطلاعات مفید، با ارزش و معتبر به لحاظ علمی و مفهومی، باید از جهت نگارشی ساختار درستی داشته باشد. بهتر است تعداد کلمات نوشته شده حدود 600 تا 750 کلمه باشد تا در کوتاهترین زمان و بدون زیادهگویی، مفهوم را به خواننده منتقل کند. به علاوه، محتوای متن اصلی باید منعکس کنندهی عنوان بوده و مواردی که در پاراگراف اول به صورت کلی به آن اشاره شد را شرح و بسط دهد. همچنین برای افزایش جذابیت مقاله، میتوانید از ویدیوها، تصاویر یا اینفوگرافیها استفاده کنید.
اگر در مقالهی شما به جز تیتر اصلی، هیچ عنوان یا زیرعنوانی نداشته باشد، تمایل مخاطب به خواندن متن بسیار کم خواهد شد. استفاده از عنوانها و زیرعنوانها برای هر پاراگراف در یک مقاله، علاوه بر جلب توجه مخاطب و ترغیب او به ادامهی مطالعه، موضوع محتوای هر بخش را تفکیک میکند. به علاوه، استفاده از کلمات کلیدی در تیترها و زیرتیترها در بهینهسازی موتورهای جست و جو موثر است.
برای نوشتن یک مقالهی خوب، باید از قواعد لازم در بهینهسازی موتورهای جست و جو(SEO) پیروی کرد. از جمله این قوانین میتوان علاوه بر اصالت و کیفیت محتوا، به استفادهی مناسب از کلمات کلیدی در عنوان اصلی، زیرعنوانها، متن و متن لینک است. به علاوه، برای برقراری ارتباط میان مقالات وبسایت و هدایت و ترغیب مخاطب به خواندن سایر مطالب مرتبط با موضوع، استفاده از لینک بیلدینگ داخلی را فراموش نکنید.
لازم است در پایان مقاله، یک پاراگراف به عنوان جمعبندی نهایی و نتیجهگیری کلی آورده شود. پس از پایان مقاله میتوانید در صورت وم با قرار دادن دکمههای فراخوان یا CTA، مخاطب را به انجام عملی خاص ترغیب کنید.
اگر صاحب یک کسب و کار هستید و تا کنون به طراحی وبسایت یا نشر مقالات ارزشمند در بلاگ فکر نکردهاید، پیشنهاد میکنیم جهت بهرهگیری از مزایای داشتن یک وبسایت با محتوای ارزشمند، از مشاورهی متخصصان تیم تولید محتوا و تیم توسعه و طراحی وبسایت آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان کمک بگیرید.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
اتحاد استراتژیک (Strategic Alliance) یکی از راههای پیشروی شرکتها است که از طریق آن قادر خواهند بود فعالیتهای کسبوکار خود را گسترش دهند. این ابزار به تحقق استراتژیهای سازمان کمک میکند. در این بلاگ قصد داریم اتحاد استراتژیک و مهمترین انگیزههایی که منجر میشود سازمانها از این ابزار استفاده کنند را بررسی نماییم.
هنگامی که دو یا چند بنگاه کسبوکار برای رسیدن به اهداف مشترک با یکدیگر توافق کرده و قرارداد همکاری منعقد میکنند، یک اتحاد استراتژیک شکل میگیرد. در برخی از قراردادها، سهام به اشتراک گذاشته میشود ولی این ویژگی وما در تمامی اتحادها وجود ندارد. برای مثال زمانی که نوکیا و مایکروسافت برای تولید گوشیهای هوشمند، قرارداد امضا کردند، سهامی بین دو شرکت، مبادله نشد.
در بعضی اتحادهای استراتژیک، بنگاهها اقدام به سرمایهگذاری مشترک در زمینه خاصی میکنند. تمامی همکاریهای استراتژیک به منظور رسیدن به اهداف مشخص و از پیش تعیین شدهای انجام میشود. روابط بلندمدت میان بنگاهها نیز میتواند حالتی از همکاریهای برون سازمانی باشد که منجر به سودآوری و بهبود مستمر میشود. روابط تویوتا با تامینکنندههایش نمونهای از همکاری مستمر و بلندمدت است که به تمام اعضای مجموعه، منفعت میرساند.
اتحادهای استراتژیک دارای ویژگیهای زیر هستند:
از طریق قرارداد همکاری، شرکتها قادر خواهند بود از منابع و توانمندیهای بنگاه دیگر بهرهبرداری کنند. نکتهای که میبایست به آن توجه کرد این است که اتحاد استراتژیک به معنای تملک منابع و داراییهای سازمان مقابل نیست، بلکه شرایطی برای هر سازمان فراهم میشود که از قابلیتهای طرف مقابل برای پیشرفت و سودآوری استفاده نماید. همکاری طولانی مدت 25 ساله میان اچ پی (HP) و مایکروسافت، شرایط یادگیری و استفاده از منابع و قابلیتها را برای هر دو سازمان فراهم نموده است. از سوی دیگر، رهبری خود در سهم بازار را از طریق نوآوری و بهرهوری مستمر، حفظ نمودهاند.
شرکتها از طریق اتحاد استراتژیک، میزان ریسک و خطر شکست در پروژههای عظیم سرمایهگذاری را میان خود تقسیم میکنند. بدین ترتیب هزینه شکست و پیامدهای مرتبط با آن در طرحهای کلان، برای هر سازمان به حداقل میرسد. به همین علت، پروژههای عظیم نفتی یا قراردادهای تسلیحاتی عموما به صورت مشترک صورت میپذیرد.
اتحاد استراتژیک یکی از ابزارهای موثر و مفید در پیشرفت اهداف استراتژیک سازمان است. در محیط پیچیده کسبوکار کنونی، شرکتها از طریق این ابزار قادر به توسعه فعالیتها و کسب مزیت رقابتی خواهند بود. با این حال تفاوتهای فرهنگی میان شرکتها به خصوص در اتحادهای استراتژیک بین المللی میبایستی به طور ویژه مورد توجه قرار بگیرد. در غیر این صورت قراردادها با شکست و هزینه زیادی مواجه خواهند شد. در بلاگهای پیشین و بحث نظریه بازی مشاهده کردیم که چگونه عدم همکاری طرفین بازی در معمای ساده زندانی، منجر به تحمیل هزینههایی شد که با مشارکت، قابل پیشگیری بود. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی از طریق اجرایکمپینهای جامع بازاریابی، تولید محتوای وایرال و تکنیکهای خلاقانه بازاریابی، کسبوکار شما را در رسیدن به اهداف استراتژیک یاری مینماید.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
گر به خاطر داشته باشید در بلاگهای گذشته به Retargeting پرداختهایم. در این بلاگ بعد از یک یادآوری کوتاه، قصد داریم به مدلهای استراتژی Retargeting بپردازیم. هدفگیری مجدد به تبدیل بازدیدکنندههای وبسایتها به مشتریان دائمی میپردازد و برای تبلیغات، روی افرادی که با برندتان آشنایی دارند و به آن علاقه نشان دادهاند تمرکز میکند. در واقع اصلیترین نکته در Retargeting این است که تنها برای بازدیدکنندگانی که قبلا با وبسایت شما آشنا شدهاند و به آن سرزدهاند، تبلیغ و هزینه میکنید. حقیقتا انواع متفاوتی از این استراتژی وجود دارد که کسبوکارها از مزایای آنها برای ایجاد اینگیجمنت در مخاطبان بهره میبرند. در ادامه به چند مدل از هدفگیری مجدد میپردازیم.
در بلاگ Retargeting در مورد Cookie و نحوه کارکرد آن صحبت کردهایم. در این مدل نیز Cookie نقش اصلی را ایفا میکند و بر اساس رفتار و علاقه قبلی بازدیدکنندهها در وبسایت شما، اطلاعات آنها را ذخیره میکند و آنها را در اختیار شما قرار میدهد؛ بر این اساس شما میتوانید تبلیغاتتان را برای آنها به نمایش بگذارید. نکته مثبت این مدل این است که این امکان را میدهد تا بعد از ترک وبسایت شما، در سریعترین زمان بتوانید برای کاربرانی که سایت شما را ترک کردهاند، تبلیغاتتان را به نمایش بگذارید؛ در واقع میتوانید در کوتاهترین زمان دوباره توجه آنها را به سمت چیزی که به آن علاقه داشتهاند جلب کنید. تنها نکته منفی این روش این است که مبتنی بر رفتار بازدیدکنندهها و ترافیکی است که برای سایت تولید میکنند.
میتوان گفت که این مدل نوعی از مدل Pixel-based Retargeting است که از لحاظ کارکرد هم به آن شباهت دارد. Social Retargeting نیز مانند دیگر مدلها استراتژی Retargeting به دنبال افرادی میگردد که به نوعی به برند شما علاقه نشان دادهاند با این تفاوت که در رسانههای اجتماعی هم با لایک یا کامنت با شما تعامل برقرار کردهاند.
Email targeting روش دیگری است که به وسیله Tag ها انجام میشود. به کمک Tag میتوانیم مخاطبانمان را به اصطلاح برچسب بزنیم و به نوعی آنها را شناسایی کنیم و اطلاعات مورد نیازشان را به آنها برسانیم. کار بهنظر سختی است اما ردیابی رفتار مخاطبان، این کار را برای ما سادهتر میکند. مدل دیگری از Email Retargeting هدفگیری مجدد به روش List-based است. در این روش کافی است از لیستی که تهیه کردهاید استفاده کنید؛ لیستی متشکل از ایمیل مشتریان فعلی و بالقوه. در مرحله بعد با طراحی کمپینهای تبلیغاتی و به نمایش گذاشتن تبلیغات برای لیست تهیه شده، Retargeting را شروع کنید.
Search Retargeting بر اساس رفتار مخاطبها در موتورهای جستجو است در واقع این امکان را میدهد تا مشخصا به سراغ افرادی بروید که در موتورهای جستجو به دنبال کلیدواژهای مرتبط با کسبوکار شما گشتهاند؛ اما وما به این معنا نیست که چون واژهای مرتبط را جستجو کردهاند پس حالا آماده خرید هستند و یا اینکه علاقه دارند تا در هر سایتی با تبلیغات و نام برند شما روبهرو شوند.
همه استراتژیهای Retargeting وما مربوط به برگرداندن بازدیدکنندههایی که وبسایت شما را ترک کردهاند نیست. Onsite Retargeting یکی از استراتژیهایی است که به شما این امکان را میدهد تا کاربران را برای مدت طولانیتری در وبسایت خود نگه دارید و بتوانید هرچه سریعتر آنها را برای انجام خرید تشویق کنید.
همانطور که در بلاگ Retargeting اشاره کردیم، اجرای صحیح مدلهای مختلف این استراتژی، تاثیرات مثبت زیادی روی کسبوکارها دارد. در نهایت خواندن بلاگ تست A/Bرا هم پیشنهاد میکنیم؛ چرا که با انجام نوعی آزمون و خطا میتوانید دریابید که کدام تبلیغات تاثیر بیشتری روی مخاطب شما داشته است. آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان به کمک تیم استراتژی و با تدوین راهکارهای بازاریابی به شما برای هدفگیری مجدد مخاطبانتان، کمک میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در دنیای کسبوکار گاه با مفاهیم و موضوعاتی مواجه میشویم که شباهتهای بسیاری با پدیدههای طبیعی دارند. هر سازمان یا بنگاه تجاری برای ارائه محصول یا خدمت مشخصی فعالیت میکند. در این بلاگ قصد داریم بررسی کنیم که آیا محصول یا خدماتی که بنگاههای تجاری ارائه میدهند همانند موجودات زنده عمر مشخصی دارند؟ اقداماتی که در هر یک از مراحل چرخه عمر محصول میبایستی انجام شود، کداماند و ارتباط چرخه عمر محصول با ماتریس رشد-سهم بازار (BCG) به چه صورت میباشد؟
محصولات و خدمات ارائه شده توسط بنگاههای تجاری همانند یک موجود زنده، عمر مشخصی دارند. متولد میشوند، رشد کرده و به بلوغ میرسند، فروش آنها افول میکند و در نهایت میمیرند. منحنی چرخه عمر محصول، روند فروش یک محصول یا خدمت منحصر به فرد در طول زمان را به صورت گرافیکی نمایش میدهد. با توجه به اینکه محصول در کدام مرحله از حیات خود قرار دارد، استراتژی و اقدامات سازمان، مشخص خواهد شد.
چرخه عمر محصول دارای 4 مرحله اصلی میباشد:
در این مرحله، محصول فروش اندکی دارد و میزان نفوذ آن در بازار به آهستگی انجام میپذیرد. مشتریان به دلیل اینکه شناخت کمی از محصول دارند، خرید چندانی انجام نمیدهند. به دلیل سهم بازار کم و نرخ رشد بازار زیاد، وضعیت سازمان در حالت علامت سوال (ماتریس BCG) قرار دارد. تبلیغات موثر و استراتژی خلاقانه، در این مرحله به سازمان کمک میکند تا محصول خود را از طریق کانالهای درست اطلاعرسانی به مخاطبان هدف خود منتقل نماید و منجر به افزایش فروش محصول شود. نوآوری در این مرحله از اهمیت زیادی برخوردار است. در عین حال موفقیت محصول، به سرمایهگذاری و منابع مالی کافی، بستگی زیادی دارد.
فروش محصول در این دوره با نرخ قابل قبولی، افزایش مییابد. بازار، محصول را شناخته است و تولیدکنندگان با بهبودهای فنی و اتخاذ استراتژی درست تبلیغاتی، در بازار نفوذ کردهاند. سهم بازار زیاد و نرخ رشد بالا، وضعیت ستاره را برای محصول در ماتریس BCG فراهم میکند. یکی از مهمترین ویژگیهای این مرحله برای سازمانها، تغییر مقیاس است. با افزایش میزان تقاضا برای محصول، شرکت باید قادر باشد تا در مدت زمان کوتاهی، محصولاتی را در حجم بالا تولید و روانه بازار کند.
در این مرحله، بازار توسط محصول مورد نظر اشباع شده است. میزان فروش محصول به حداکثر رسیده و دیگر افزایش نمییابد. سازمانها با اتخاذ استراتژی مناسب، میبایستی تلاش کنند مدت زمان این دوره را طولانیتر نمایند. رهبری هزینه و صرفهجویی ناشی از مقیاس، منجر به مزیت رقابتی و پیشی گرفتن شرکت از رقبا میشود. رشد بازار، آینده چندان درخشانی ندارد و سازمان میبایست از حجم بالای درآمد و نقدینگی خود در این دوره برای اجرای استراتژیهای جدید و نوآورانه استفاده نماید. سهم بازار بالا و نرخ رشد کم، وضعیت گاو شیرده را در ماتریس BCG برای سازمان فراهم میکند.
در این مرحله، محصول توسط تکنولوژیهای نوین و محصولات جایگزین، به چالش کشیده میشود. میزان فروش نیز به تدریج کاهش یافته و فشارها برای حداقل کردن هزینهها نیز بیشتر میشود. به دلیل سهم بازار کم و نرخ رشد پایین، وضعیت شرکت در ماتریس BCG در حالت سگ قرار میگیرد. سرمایهگذاری جدیدی در رابطه با محصول مورد نظر صورت نمیپذیرد و سازمان میبایستی با استفاده از نوآوری، محصول جدیدی را به بازار معرفی نماید.همانند محصول، چرخه عمر برای صنعت نیز قابل تعریف است. با این تفاوت که دوره عمر هر صنعت میتواند چند محصول را در بگیرد و به همین دلیل، طولانیتر است. هرچه به مراحل پایینی چرخه عمر نزدیکتر میشویم، رقابت شرکتها بر سر قیمت، شدیدتر میشود.
در محیط پیچیده کسبوکار کنونی، با رشد سریع تکنولوژی، چرخه عمر محصولات کاهش یافته است و این موضوع بر نحوه رقابت و اقدامات سازمان در برابر رقبا تاثیر مستقیم میگذارد. اتخاذ استراتژی درست رقابتی برای مواجهه با تغییرات بازار و رخدادهای غیرقابل پیشبینی، یکی از چالشهای پیش روی سازمانها است. شرکت تبلیغاتی مات، با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی، کسبوکار شما را در اجرای درست تبلیغات و بازاریابی در تمامی مراحل چرخه عمر محصول یاری میکند.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
احتمالا شما هم در مواجهه با جملههای پشت هم ردیف شده یا بلاگهای طولانی و کسلکننده، ترجیح دادهاید تا در صورت امکان به سراغ اینفوگرافیها بروید و کلیت مطالب را در قالب یک اینفوگرافی مطالعه کنید. هدف از طراحی اینفوگرافیها، انتقال پیام در سادهترین حالت و در کمترین زمان است و کار به ذهن سپردن اطلاعات را برای ما آسانتر میکند؛ چرا که توانایی مغز در پردازش تصاویر 60 هزار بار سریعتر از پردازش واژهها و جملات است.
در این بلاگ قصد داریم به تکنیکهای طراحی یک اینفوگرافی خوب بپردازیم و به بایدها و نبایدهایی که برای جذب مخاطب، تولید Lead و هدایت ترافیک بیشتر به وبسایت شما کمک میکند نگاهی بیاندازیم.
اولین کاری که نیاز است انجام دهید این است که گروه هدف و پرسونای مخاطب را بشناسید، دستهبندی کنید و طبق خواستههای آنها به طراحی و تولید اینفوگرافی بپردازید. یکی از اهداف اصلی اینفوگرافی همانطورکه بالاتر اشاره کردیم، انتقال پیام در کمترین زمان است. برای ترکیب اطلاعات و گرافیک و در نهایت خلق یک اینفوگرافی جذاب، ابتدا نیاز به شناخت مخاطبان است. در طراحی اینفوگرافی با 5 دسته از مخاطبان روبهرو هستیم: افراد مبتدی و تازهوارد، عموم مردم، مدیران، متخصصان و مدیران اجرایی. پس بهتر است در طراحی اینفوگرافی به نیاز مخاطبان هدف توجه بیشتری نشان دهید و اطلاعاتی را ارائه بدهید که برای او جذابتر باشد.
مخاطب برای محتوایی زمان میگذارد که ارزش خواندن و صرف زمان را داشته باشد، به همین دلیل انتخاب محتوای مناسب به شدت اهمیت دارد. دقت در جمعآوری اطلاعات و دادههای مفید در بهبود ساختار اینفوگرافی تاثیرگذار است. برای انتخاب محتوای درست میتوانید مروری بر بلاگ 7 مرحله بازاریابی محتوا داشته باشید.
برای طراحی اینفوگرافی بهتر است نگاهی به طرحهای دیگر رقبا داشته باشید، از آنهای برای شروع کار الهام بگیرید و درنهایت با طراحی اینفوگرافیهایتان الهامبخش دیگران باشید. در طراحی اینفوگرافی مناسب توجه به رنگها و تصاویر انتخابی، اندازه و نوع فونتها، جلوههای بصری، رعایت سادگی و وضوح اطلاعات از نکات ساده اما طلایی برای طراحی و تولید اینفوگرافیها است.
اینفوگرافی مناسبترین قالب برای انتقال اطلاعات و دادههای جذاب و هیجانانگیز است. اگر به اطلاعات اینچنینی دسترسی دارید، مطمئن باشید که مخاطب از خواندن اینفوگرافیهای شما چشمپوشی نمیکند. توجه به این نکته به مخاطب کمک میکند تا اطلاعات موجود در ذهنش را به چالش بکشد، به علامت سوالهای جدید بر بخورد و اطلاعاتی که شما ارائه میدهید، را جایگزین اطلاعات قبلی خود بکند.
توجه به پرسونای مخاطب، علائق او، انتخاب محتوای مناسب و دیگر مواردی که بالاتر به آنها پرداختیم مخاطب را به دنبال کردن شما ترغیب میکند و در صورتی که دادهها همان چیزی باشد که مخاطب به دنبالش بوده، احتمال به اشتراکگذاری آن بالاتر میرود.
در ادامه به نبایدهای که در طراحی اینفوگرافی باید به آنها توجه کنید میپردازیم:
اگر میخواهید اینگیجمنت مخاطب را افزایش بدهید و ارتباط خودتان را با او حفظ کنید، بهتر است در استفاده از چارتها برای انتقال دادهها مختلف، زیادهروی نکنید. اگر اطلاعات زیادی برای مخاطب دارید بهتر است آنها را به چند دسته تقسیم کنید و همه آنها را یکجا و با یک نمودار یا عکس نشان ندهید. این مدل بیشتر باعث گیج شدن مخاطب میشوند و علاقه او به ادامه خواندن مطالب را کمتر میکند.
اولین و پررنگترین عنوانی که برای اینفوگرافیتان در نظر میگیرید باید آنقدر جذاب و هیجانانگیز باشد تا در اولین نگاه، رغبت مخاطب را برای دنبال کردن افزایش بدهد. بهتر است از تیترهایی استفاده کنید که لحظه اول اطلاعاتی به مخاطب نمیدهد اما او را وادار میکند تا در انتهای اینفوگرافی با شما همراه باشد. برای راهنمایی بیشتر پیشنهاد میکنیم به وبلاگ 13 راه برای نوشتن تیترهای جذاب و پربازدید سر بزنید.
استفاده از فونتهای ساده و پرهیز از فونتهای پیچیده و مفهومی به مخاطب کمک میکند تا در مدتزمان کمتری اطلاعات را دریافت کند. همچنین داشتن ایدههای خلاقانهو درک بالا نسبت به رنگها و فونتها کمک میکند تا اینفوگرافیهایی را طراحی کنید که خواندن و در معرض آن قرار گرفتن برای مخاطب خوشایند باشد. به خاطر داشته باشید که توجه به المانهای ساده برای انتقال پیامها، احساس بهتری را در مخاطب ایجاد میکند.
تیم تولید محتوای متنی و تصویری آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان تلاش میکند تا با بهرهگیری از دانش، خلاقیت و سلیقه به شما برای تولید اینفوگرافی در قالبهای مختلف یاری برساند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در بلاگهای پیشین پیرامون تدوین استراتژی و انواع مختلف استراتژیهای قیمتگذاری و فروش سخن گفتیم. در این بلاگ قصد داریم یک گام به عقب برداشته و به مرحله قبل از تدوین استراتژی باز گردیم. زمانی که محیط بیرونی بنگاه به دقت مورد بررسی قرار میگیرد. درک عمیق از صنعتی که شرکت در آن فعالیت میکند، نقطه شروع طراحی استراتژی است.
در بلاگهای پیشین محیط بیرونی کسبوکار را از طریق مدل PESTLE بررسی نمودیم. حال میخواهیم با محدود کردن محیط خارجی به نزدیک بنگاه، میزان جذابیت صنعتی که شرکت در آن فعالیت میکند را مشخص نماییم. چارچوب رقابتی پورتر که توسط مایکل پورتر در اواخر دهه 1970 ارائه شد، ابزاری است که سودآوری یک صنعت را براساس پنج نیروی رقابتی مشخص مینماید.
در ادامه این پنج نیروی رقابتی و نقش آنها در تعیین جذابیت صنعت برای فعالیت را با جزئیات بیشتری بررسی مینماییم.
وجود کالاهای جایگزین، جذابیت یک صنعت را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. یکی از نکاتی که در انتخاب صنعتی که قصد فعالیت در آن را دارید، بسیار حائز اهمیت است وجود محصولات جایگزین است. قیمتی که مشتریان مایل هستند برای یک محصول یا خدمت بپردازند، تا حد زیادی به موجود بودن محصولات جایگزین وابسته است. وجود جایگزینهای نزدیک به این معنا است که در صورت افزایش قیمت محصول، مشتریان حساس به قیمت، به کالاهای جایگزین روی خواهند آورد. در حقیقت کشش قیمتی تقاضا، بالا است. با گسترش روز افزون اینترنت، طیف وسیعی از کالاهای جایگزین برای صنایع مختلف از جمله آژانسهای مسافرتی، رومهها و… فراهم شد. به دلیل محصولات جایگزین اینترنتی و وجود رقابت شدید، اقیانوس سرخ رقابتی ایجاد شد که حاشیه سود فعالان صنعت را به شدت تحت تاثیر قرار داد.
چنانچه بازدهی سرمایه یک صنعت بیشتر از هزینههای سرمایهگذاری در آن باشد، به آهنربایی تبدیل میشود که تازهواردان زیادی را به خود جذب خواهد کرد. هرچه ورود به یک صنعت کم هزینهتر باشد، به عبارتی موانع ورودی مانند اامات سرمایه یا قوانین محدودکننده چندانی در صنعت اعمال نشود، شرکتهای بیشتری وارد حوزه رقابتی شده و میزان سود تقسیمشده را کاهش میدهند. برای مثال در حوزه پرتاب ماهواره به دلیل هزینههای بالای تولید راکتها و امکانات پرتاب، احتمال ورود شرکتهای جدید بسیار محدود است. در مقابل هزینه راه اندازی کسبوکارهای اینترنتی جدید، بسیار پایین میباشد. به همین علت، شاهد طیف وسیعی از خدمات و تجارتهای آنلاین هستیم که در زمینههای مختلف توسعه داده شده و گسترش یافتهاند.
در بیشتر صنایع، شدت رقابت میان بنگاههای موجود، میزان سودآوری را تعیین میکند. در بازارهایی که رقابت قیمتی میان بازیگران صنعت در جریان است، عکس العمل فعالان صنعت در برابر ورود رقبای جدید، میتواند شامل کاهش قیمتهای تهاجمی (گاهی حتی زیر سطح هزینهها) باشد. علاوه بر رقابت قیمتی، در برخی صنایع ممکن است رقابت بر تبلیغات، تمایز یا نوآوری متمرکز باشد.
تمام بنگاههای یک صنعت، در دو نقش فعالیت دارند: خریدار و فروشنده. مواد خام اولیه، نیروی کار، سرمایه و … توسط آنها خریداری و در عین حال کالا و محصولات نهایی به مشتریان فروخته میشود. توانایی بنگاهها در تامین مواد اولیه با هزینه کمتر نسبت به رقبا و ارتباط طولانی مدت و پایدار با تامینکنندهها، در تعیین جذابیت آن صنعت بسیار حائز اهمیت است. به عنوان خریدار در یک صنعت، چنانچه بتوانید دست بالا را در معاملات با تامینکنندگان داشته باشید، با هزینه تمام شده کمتری مواجه خواهید شد.
این حالت دقیقا مشابه تحلیل رابطه تولیدکنندگان و تامینکنندگان است. با این تفاوت که در این شرایط، بنگاه نقش تامینکننده و مشتری نقش خریدار را ایفا میکند. میزان حساسیت خریداران در یک صنعت به عواملی مانند شدت رقابت، اهمیت محصول برای خریدار و میزان تمایز آن بستگی دارد.چارچوب رقابتی پورتر، امکانی را برای شناسایی و درک نیروهای رقابتی صنعت فراهم میکند که از طریق آن مدیران کسبوکار قادر خواهند بود با تدوین استراتژی مناسب، بنگاه را در وضعیتی قرار دهند که برآیند نیروهای رقابتی در ضعیفترین حالت ممکن باشد. شرکت تبلیغاتی مات، با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی، کسبوکار شما را در تدوین استراتژی درست بازاریابی و کسب مزیت رقابتی یاری میکند.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
دنیای بازاریابی دنیایی جذاب با پیچیدگیهای مخصوص به خودش است اما در این میان استراتژیهایی وجود دارد که کار را برای کسبوکارها راحتتر و آنها را به نتیجه دلخواهشان نزدیکتر کرده است. در این بلاگ قصد داریم به دو استراتژی کاربردی بازاریابی Push و Pull یا همان فشار و کشش بپردازیم. به بیان عامیانه استراتژی Push یا فشار به هل دادن محصول به سمت مشتری و Pull یا کشش به کشیدن و جذب مشتری به سمت محصول، اشاره دارد. در ادامه به صورت مفصلتر به این دو استراتژی میردازیم.
بازاریابی فشار یا Push مفهومی است که در دهه 70 میلادی پا گرفت. در این مدل از بازاریابی، کسبوکارها تلاش میکنند تا محصولاتشان را برای مشتریان عرضه کنند. بازاریابی فشار، استراتژی خوبی برای کسبوکارهای نوپا است و این امکان را ایجاد میکند تا مشتری با محصولات و به طور کلی برند، آشنایی پیدا کند و به نوعی جایگاه کسبوکار را در میان دیگر رقبا پیدا کند. برای توسعه استراتژی بازاریابی فشار کسبوکارها باید تمرکزشان را روی یک نقطه بگذارند و در نهایت با یک گزینه به تبلیغاتشان جهت بدهند. نگاه بازاریابی فشار یا Push Marketing روی افزایش فروش در کوتاهمدت است. برای موفقیت در این مدل از بازاریابی نیاز است تا از چندین کانال برای تبلیغات و رساندن پیام برندها به مخاطبان استفاده کرد. این نوع از بازاریابی بیشتر به بازاریابی برونگرا یا Outbound Marketing شباهت دارد. در این نوع از بازاریابی نیز از روشهای سنتیتر استفاده میشود و این کسبوکارها هستند که به دنبال مشتریها میگردند. هدف اصلی این روش، افزایش آگاهی در مشتری و ایجاد موقعیتی است که او را در لحظه اول حقیقت قرار بدهد. تبلیغات بنری و بازاریابی ایمیلی یا ایمیل مارکتینگ از راههای مورد توجه در Push Marketing است.
بازاریابی کششی بیشباهت به بازاریابی درونگرا یا Inbound Marketing نیست. در این مدل برعکس مدل قبل، این خود مخاطبان هستند که به سمت کسبوکارها جذب میشوند. بازاریابی کششی مناسب کسبوکارهایی است که به یک بلوغ نسبی رسیدهاند و جایگاهشان را در میان دیگر رقبا پیدا کردهاند. در بازاریابی کششی، هدف اصلیهدایت Lead های بیشتر به سمت قیففروش و کسب مشتریان وفادار است. Pull Marketing یکی از روشهای مورد علاقه برندهای معتبر و باارزش دنیا است. توجه به بازاریابی انبوه یا Mass Marketing و استفاده از تاکتیک بازاریابی دهانبهدهان دو گزاره مورد توجه در بازاریابی کششی هستند. تبلیغات ATL یا Above the Line و همچنین BTL یا Below the Line از دیگر روشهای مرسوم برای بهکارگیری در بازاریابی فشار هستند. هدف نهایی این استراتژی افزایش و حفظ وفاداری در مشتری و ایجاد اینگیجمنت او با کسبوکارها است. یکی از بزرگترین مزایای این استراتژی به نسیت روشهای سنتیتر، نیاز به تلاش و هزینه کمتر است.
همانطور که بالاتر اشاره کردیم، Push Marketing زمانی مناسب است که مخاطب هیچ ایدهای نسبت به محصولات، خدمات و به طور کلی برند شما ندارد و البته برای برقراری ارتباط دوباره با مشتریانی که از دست دادهاید نیز مناسب است و به طور کلی فروشتان را افزایش میدهد. Pull Marketing مناسب زمانی است که میخواهید مشتری را به نقطهای برسانید که به خرید از ما بیاندیشد و تصمیم خودش را عملی کند. در وهله اول و برای شروع، بهتر است از بازاریابی فشار استفاده کنید و بعد از شناسایی مخاطب و ایجاد آگاهی در او، استراتژیتان را تغییر بدهید و از بازاریابی کششی استفاده کنید و منتظر بمانید تا خود مشتری بر اساس نیازهایش به شما سر بزند. با نگاهی به کسبوکارهای موفق هم میتوان گفت که عموما ترکیب این دو استراتژی، نتیجه بهتری را برایشان به ارمغان آورده است. با بهرهگیری از مزایای هر دو استراتژی بازاریابی فشار و کشش، خصوصا در بازاریابی محتوایی میتوان انتظار تولید ترافیک بیشتری داشت.
آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با تدوین مناسبترین استراتژی برای کسبوکارتان، شما را تا رسیدن به موفقیت و کسب نتیجه دلخواه، همراهی میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در دنیای کسبوکار کنونی، تبلیغات به حوزهای بدون مرز تبدیل شده است. امروزه تبلیغات و اطلاع رسانی پیرامون برندهای مختلف تنها به رسانههای اجتماعی و روشهای سنتی محدود نمیشود. بستهبندی محصول یکی از گزینههای پیش روی برندها برای پیشبرد اهداف و استراتژیهای بازاریابی است. در این بلاگ قصد داریم به بررسی نقش بستهبندی در پیشبرد استراتژیهای تبلیغاتی بپردازیم.
امروزه بستهبندی (Packaging) محصول صرفا برای حفاظت از آسیبدیدگی و حمل و نقل آسان تا رسیدن به مصرفکننده نهایی، صورت نمیپذیرد؛ بلکه به عنوان یک ابزار تبلیغاتی به کار گرفته میشوند. بستهبندیهایی با طراحی خلاقانه، منحصر به فرد و چشمنواز و در عین حال دوستدار محیطزیست، فروش محصول را به طور قابل توجهی افزایش میدهند. در ادبیات بازاریابی، از لحظه اول حقیقت به زمانی تعبیر میشود که مشتری، محصول مورد نظر خود را یافته و تصمیم به خرید میگیرد. بستهبندی و شکل ظاهری محصول، بیشترین اهمیت را در این لحظه ایفا مینماید. افراد با دیدن بستهبندیهای خلاقانه و جدید در حین بازدید از فروشگاه، ممکن است اقدام به خرید محصولاتی کنند که در لیست خریدشان نبوده یا قصد تهیهاش را نداشتهاند.
از آنجا که تقریبا 70 درصد از تصمیمات خرید در لحظه و محل خرید صورت میپذیرد، بستهبندی محصول عامل مهمی در تغییر تصمیم خریداران و میزان فروش محصولات میباشد. عواملی که میبایستی در طراحی بستهبندی محصولات مدنظر قرار بگیرند عبارتند از:
بستهبندیهای جذاب، جدید و منحصر به فرد، توجه مشتری را به خود جلب میکنند. به همین دلیل شناسایی پرسونای مخاطب و توجه به فاکتورهای زیبایی شناسی نقش موثری در طراحی بستهبندی دارد. جذب مشتریان جدید و ترغیب آنها به خرید محصول در عین حفظ مشتریان فعلی، برای تمامی بنگاههای کسبوکار حائز اهمیت است. به همین دلیل بستهبندیهای خلاقانه و جذاب، شرایط را برای افزایش مشتریان جدید، هموارتر میسازد.
بستهبندی محصول شما میبایستی با شرایط و ویژگیهای محصول و محیط کسبوکار شما کاملا متناسب و مرتبط باشد. از آنجا که بستهبندی، اولین مرجع شناسایی محصول است، میبایستی تمامی اطلاعات موردنیاز مشتری را در بر داشته باشد. تغییرات سریعی که درمحیط کسبوکار کنونی به دلیل تکنولوژی و بین المللی شدن رخ میدهد، میباید در بستهبندی محصولات شما نیز لحاظ گردد. به عبارت دیگر در حین انتخاب نوع محصول، وضعیت رقبا، قیمت، کیفیت، محیط جغرافیایی، مدت انقضا و ویژگیهای منحصر به فرد محصولتان را مدنظر قرار دهید. باز شدن آسان، حفظ تازگی محصول و حمل و نقل آسان از نکاتی هستند که در طراحی محصول مدنظر قرار داده میشوند.
بستهبندی میبایستی با هویت برند و استراتژیهای بازاریابی شما منطبق باشد. بدین صورت قادر خواهید بود به خریدار محصول، سایر محصولات و کالاهای برند خود را پیشنهاد داده و میزان فروش آنها را نیز افزایش دهید.در دنیای کسبوکارها، هر یک از برندها دارای شخصیت منحصر به فرد خود هستند. تصمیم به خرید یک محصول یا خدمت، وابستگی زیادی به نحوه برندسازی احساسی و جایگاه هر برند در ذهن مشتری دارد. در این میان بستهبندی محصول، ابزاری ساده و در دسترس است که با برقراری ارتباط قوی با مشتری در نقطه خرید، میتواند بر میزان فروش و نوع برندسازی تاثیرگذار باشد. آژانس تبلیغاتی مات با ارائه طیف وسیعی از خدمات تبلیغاتی، کسبوکار شما را در طراحی و اجرای استراتژیهای خلاقانه تبلیغاتی، تثبیت برند در ذهن مصرفکننده و سیستم یکپارچه بازاریابی، یاری میکند.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
Artificial Intelligence, AI یا همان هوش مصنوعی پدیدهای نو ظهور است که در کنار آن از واژه “انقلاب” بسیار استفاده میشود. هوش مصنوعی یکی از ترندهایی است که قصد داریم در این بلاگ به آن بپردازیم. در ابتدا بهتر است به خاطر داشته باشیم که AI توانایی زیادی در اثرگذاری روی آژانسهای دیجیتال مارکتینگ دارد و به طور کلیتر میتواند ماهیت استراتژیهای دیجیتال مارکتینگ را تحت تاثیر قرار بدهد.
گذر زمان، مزایای هوش مصنوعی را برای کسبوکارها پررنگتر میکند و به آنها این جرات را میدهد تا به دنبال آن بروند و فرصتهای جدیدتری را تجربه کنند. اگر به این موضوع علاقهمند بوده باشید حتما رد پای آن را در موضوعاتی چون Internet of Things (IOT) یا اینترنت اشیاء، کلان دادهها یا Big Data دیدهاید. با گذر از این موضوعات، حالا نوبت به دیجیتال مارکتینگ رسیده است. از تاثیرات AI در فضای دیجیتال مارکتینگ میتوانیم به انتخاب درست مخاطبان هدف، بهبود تجربه مشتری، افزایش نرخ بازگشت سرمایه (ROI) و … اشاره کرد. در ادامه به صورت مفصلتر به مزایای استفاده از هوش مصنوعی در دیجیتال مارکتینگ میپردازیم. Benefits
ایجاد یک تجربه خوب در مخاطب، کمک میکند تا مشتری را به بازگشت دوباره به سمت وبسایتتان ترغیب کنید؛ با این شرط که طراحی وبسایت برای هر فرد شخصیسازی شده باشد و همچنین استفاده از آن برای مخاطب آسانتر و به صورت کلی پروسه موتورهای جستجو نیز هوشمندانهتر باشد. در این مقطع AI کمک میکند تا رفتارها، تصمیمات و پرسونای مخاطب را پیشبینی کنید و فرآیند جستجوی مشتری در موتورهای جستجو را مدنظر قرار بدهید. این موارد، همگی کمک میکنند تا بتوانید تجربه بهتری را برای مشتریانتان رقم بزنید و در نهایت به کمک اطلاعات به دست آمده، در قبال مشکلاتی که ممکن است در آینده با آنها مواجه شوید آمادگی لازم را داشته باشید.
در دنیای دیجیتال، یکی از مهمترین فاکتورها برای مشتری دریافت یک عکسالعمل و پاسخ سریع و داشتن یک تجربه مثبت است. چت بات (Chat Bot) نرمافزاری است که به شما برای پاسخدهی سریعتر به مشتری کمک میکند و در نهایت تجربهای که او انتظارش را داشته، برایش فراهم میکند. یکی از قابلیتهای چت بات این است که میتوانند در لحظه به سوالات ساده مشتریان پاسخ بدهند، درخواستها را مورد بررسی قرار بدهند و آنها را برآورده کنند. کمکرسانی 24 ساعته از مزایای این چتباتها است. کاهش زمان انتظار مشتریان و افزایش رضایت کلی آنها، از دیگر مزایای چتباتها در هوش مصنوعی است.
یکی از برجستهترین مزایای هوش مصنوعی در دیجیتال مارکتینگ، جمعآوری، تجزیه و تحلیل اطلاعات مربوط به رفتار مشتریان از طریق اینترنت است. علاوهبر این، AI این قابلیت را دارد تا رفتار کاربران فعلی و همچنین کاربران جدید را به کمک سیستمهای مدیریت داده (Data Management Platforms) یا (DMP) پیشبینی کند. بررسی و پیشبینی رفتار مشتری در فضای اینترنت و پروفایلهای شخصی این امکان را میدهد تا بتوان مشتریان بالقوه را بهتر انتخاب کرد و مسیر راحتتری را برای ورود آنها به قیف فروش طی کرد.
دستیابی به مخاطبان درست با افزایش ارزش و اعتبار برندتان رابطه مستقیم دارد. در این وضعیت Data Mining به کمک شما میآید و این امکان را میدهد تا مخاطب هدفتان را به درستی شناسایی و بخشبندی کنید. علاوه بر این همانطور که در مورد قبل نیز اشاره کردیم، بررسی رفتار مشتری و تفسیر دادههای مربوط به او این امکان را ایجاد میکند تا مخاطب هدفمان را به درستی شناسایی و انتخاب کنیم. همراهی هوش مصنوعی با دیجیتال مارکتینگ نیز امکان دستیابی به مخاطب هدف مناسب را بر اساس علائق و مشخصههای دموگرافی مثل جنسیت، سن، تحصیلات، درآمد و … افزایش میدهد.
بهطور کلی میتوان گفت که بازاریابی فرآیندی مداوم و متغیر است که کسبوکارها بر آن میدارد تا برای بقا، نسبت به چالشهای پیشرو آمادگی بیشتری داشته باشند. هوش مصنوعی یا AI نیز روزانه در حال پیشرفت است اما با این حال به کارگیری آن در استراتژیها، به آژانسهای دیجیتال مارکتینگ کمک میکند تا بتوانند راحتتر از چالشهای پیش رو عبور کنند و تجربه بهتری را برای مشتریانشان به ارمغان بیاورند. همچنین تمام هدف هوش مصنوعی بهبود استراتژیهای بازاریابی دیجیتال است و تلاش میکند تا به بینش مخاطبان نسبت به کسبوکارها ارزش بدهد.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
ارزش ویژهی یک برند، مجموعه عواملی است که باعث میشود یک برند در ذهن مشتری مثبت، متمایز و مطلوب جلوه کرده و به همان دلیل آن برند را از میان دیگر برندهای موجود انتخاب کند.
ارزش ویژه برند، نه تنها بر دیدگاه، احساس و عملکرد مشتریان در ارتباط با برند تاثیرگذار است، بلکه در قیمت محصولات یا خدمات، سهم بازار و سود حاصل از برند، منعکس میشود. ارزش ویژه برند یکی از داراییهای مهم سازمان است که علاوه بر ارزش مادی، ارزش روانشناختی نیز دارد.
ارزش ویژه برند، ماحصل فعالیتهای مختلف بازاریابی و برندینگ انجام شده روی محصولات یا خدمات است. اگرچه اندازهگیری دقیق ارزش ویژه برند یا ارزش فعالیتهای بازاریابی ممکن نیست، اما مدلهایی به این منظور طراحی شده و در برندینگ کاربرد دارند. یکی از این مدلها، مدل ارزیاب دارایی برند یا BAV (Brand Asset Valuator) است. مدل BAV در اثر یکی از گستردهترین برنامههای تحقیقاتی در زمینهی برندینگ تدوین شده است. برای طراحی این مدل با بیش از صدهزار نفر به عنوان مشتری از ۳۲ کشور جهان مصاحبه شده و اطلاعات مربوط به سیزده هزار برند جمعآوری شده است. مدل BAV یک برند با جمعآوری دیدگاههای مشتریان آن برند، طبق 4 شاخص زیر معرفی میشود:
وجود یک ویژگی متمایز کننده در هر برند، عاملی جدانشدنی از آن بوده و در شروع برندینگ اامی است. تمایز به ما نشان میدهد که برند تا چه میزان در ذهن افراد نسبت به دیگر رقبا متفاوت جلوه میکند؟ برای دانستن میزان تمایز برندتان، بهتر است با تحلیل بازخوردهای مشتریان دریابید در صورت وم تا چه حد برند شما را به یاد میآورند؟ آیا میان محصولات دیگر قادرند محصول شما را به سادگی تشخیص دهند؟ از نظر آنان چرا محصول یا خدمت شما متفاوت جلوه میکند؟
بر اساس نتایج به دست آمده از مدل BAV معمولا هرچه سابقهی یک برند افزایش مییابد، ویژگیهای متمایز کنندهی آن کاهش یافته و در واقع اثر تمایز کمرنگتر میشود. این در حالیست که عدم تمایز با رقبا میتواند به عنوان زنگ خطری برای بقا یا رشد آن برند باشد.
میزان ارتباط برند، به این معناست که برند شما تا چه میزان برای مشتریان مناسب است؟ آیا مشتریان مایلند محصولات یا خدمات شما را خریداری کنند؟ آیا این محصولات با ابعاد مختلف نیازهای مشتریان تطابق دارد؟ قیمتگذاری برند شما تا چه میزان با کیفیت محصولات و توانایی خرید مشتریان متناسب است؟ برای دریافتن میزان ارتباط برند میتوانید از مشتریان خود بپرسید تا چه حد مایلند مطابق با معیارهای خود از محصولات شما خریداری کنند؟
طبق مدل BAV میان تمایز برند با ارتباط آن همبستگی وجود داشته و ترکیب این دو میتواند تضمین کنندهی موفقیت یک برند باشد.
این عامل نشان میدهد یک برند تا چه میزان در ذهن مشتریان اعتبار و ارزش دارد و مشتری تا چه حد آن برند را باکیفیت میداند. به عبارتی دیگر، کیفیت و شهرت برند، دو عامل مهمی هستند که بر واکنش مشتریان نسبت به فعالیتهای برندسازی تاثیر میگذارند.
مدل BAV با نشان دادن فرصتهای موجود، راههای افزایش کیفیت ادراک شده را ردیابی کرده و به شما در مدیریت و جهتدهی ادراکات مشتریان کمک میکند.
میزان دانش مشتری به معنای میزان عمق آگاهی مشتری از برند، درک وی از هویت برند و به طور کلی آشنایی با برند و محصولات آن است. فعالیتهای استراتژیک برندینگ، امکان بهرهمند شدن از دانش صحیح را برای مشتریان فراهم میکنند. طبق مدل BAV، اگر یک برند متمایز بوده و با پرسونای مخاطب خود مرتبط باشد، میتواند احساس قویتری در مشتری نسبت به برند ایجاد کند و در نتیجه، شناخت و دانش صحیحی از برند به مشتری انتقال پیدا خواهد کرد.
ترکیب دو شاخص تمایز و میزان ارتباط، میزان “قدرت برند” یا Brand Strength را تعیین میکنند. قدرت برند، شاخص مهمی برای پیشبینی عملکرد، ارزش آتی و پتانسیلهای رشد آن برند در آینده است. داشتن یک ویژگی متمایز و مرتبط و به عبارتی دیگر، افزایش قدرت برند جهت بقا میان رقبا، یکی از چالشهای اصلی هر برند و شاخصی برای سنجش میزان موفقیت آن است.
ترکیب دو شاخص اعتبار ادراک شده برند و دانش مشتری از برند، رفعت برند یا Brand Stature را میسازد. رفعت برند، ماحصل عملکرد گذشتهی برندینگ است. رفعت برند بیانگر درجهی اعتبار، پذیرش، شهرت و وفاداری به برند در گذشته است.
تا کنون با شاخصهای مدل BAV آشنا شدید. جهت ارزیابی ارزش ویژهی برند بر اساس این 4 شاخص، در مقالهی بعدی با ما همراه باشید.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
شاید بارها پیش آمده باشد که برای پیدا کردن محصول یا کالایی، منطقه جغرافیاییتان را نیز در ادامه عبارتی که برای جستجوی تایپ کردهاید، آورده باشید: “کلینیک دامپزشکی در مرکز تهران، نزدیکترین موسسه یوگا به من، رستورانهای لوکس در شمال تهران و …”. در این مدل، موتورهای جستجو دقیقا پیشنهاداتی را ارائه میدهند که بر اساس موقعیت مکانی مرتب شدهاند. این مثال دقیقا همان چیزی است که در این بلاگ قصد داریم به آن بپردازیم: سئوی محلی یا Local SEO.
سئوی محلی شاخهای از سئو است که روی بهینهسازی وبسایتها تمرکز میکند تا در نتایج جستجوهای محلی ظاهر شوند. در واقع سئو محلی به کسبوکارهای کوچک و بزرگ این امکان را میدهد تا به کمک آی پی و ردیابی موقعیت مکانی، مشتریان بالقوه محلی را شناسایی کنند و محصولات و خدماتشان را دقیقا در زمانی که آنها به صورت آنلاین به دنبال محصول یا خدمت هستند، معرفی کنند. یکی از سادهترین و در دسترسترین ابزارها، وبسایتها هستند که از طریق آنها میتوانید مخاطبان وسیعی را هدفگیری کنید؛ به خاطر داشته باشید که اگر مخاطبان هدفگیری شده، به موقعیت مکانی کسبوکارتان نزدیک هستند، باید به یک سری از نکات توجه بیشتری داشته باشید تا بتوانید برآیند مطلوب را از نتیجه جستجوی آنها دریافت کنید: اما در این بلاگ قصد داریم به مزایای سئوی محلی بپردازیم و در بلاگهای آینده، حتما به مرور این نکات مهم خواهیم پرداخت.
یکی از مزایای قابل توجه سئوی محلی، نیاز به صرف بودجه کمتر و دریافت نتیجه بهتر به نسبت تبلیغات است. در واقع با سرمایهگذاری روی سئوی محلی میتوانید از اثرات مثبت آن در آینده نیز اطمینان داشته باشید؛ چراکه سئوی محلی به نسبت اثرگذاری طولانیتری دارد. همین موضوع در نهایت تجربه نرخ بازگشت سرمایه یا ROI را برای کسبوکارها فراهم میکند و تا حدودی دست کسبوکارهای کوچک را نیز برای صرف بودجه باز میگذارد.
در ادامه مزیت “اثرگذاری طولانی” یکی دیگر از مزایایی که برای سئوی محلی و بهطور کلی سئو میتوان به آن اشاره کرد، مواجهه ساختن مخاطب با چیزی است که او مشخصا برای آن دست به جستجو زده. در واقع سئو این امکان را فراهم میکند تا مشتریان بالقوه را به سمت قیف فروش هدایت کنیم. در صورتی که در بحث تبلیغات ما صرفا به تبلیغات میپردازیم تا مخاطبی که به دنبال محصول یا خدمت ما نیست را نیز مورد خطاب قرار بدهیم.
یکی دیگر از مزایای سئوی محلی، این است که گوگل امکان جایگیری کسبوکار شما را در موقعیتهای مختلف فراهم میکند. یکی از موقعیتهایی که سئوی محلی ممکن است کسبوکار شما را در آنجا قرار بدهد، در نتایج جستجوی ارگانیک گوگل است. گوگل معمولا از یک الگورتیم مشخص و در عینحال پیچیدهای برای رتبهبندی محتوایی که بیشترین ارتباط را دارد، استفاده میکند. این رتبهبندی به مخاطبان کمک میکند تا دقیقا به نتیجهای که با تمایلات و احتیاجاتشان هماهنگی دارد، دست پیدا کنند.
در صورتی که از استراتژیهایی برای سئوی محلی استفاده میکنید باید بدانید که موقعیت دیگری که گوگل برای شما در نظر گرفته است، Google Maps میباشد. نمایش کسبوکارها در نقشه گوگل میتواند نقش مهمی را برای کسبوکارها بازی کند؛ پیدا کردن شما در نقشه گوگل برای کاربرانی که معمولا جستجوهایشان را با گوشی موبایل انجام میدهند موضوع بسیار مهمی است. در نتیجههای ظاهر شده در قالب Google Maps گزینههایی مثل برقراری تماس، نظرات دیگران و آدرس را میتوانید مشاهده کنید.
از دیگر مزایای استفاده از سئوی محلی، امکان مد نظر داشتن قصد و نیت مشتریان است. یکی از ابزارهای کاربردی جهت نفع بردن از این مزیت، استفاده از پروفایل بیزنسی گوگل یا همان Google My Business است. بعد از ایجاد پروفایل بیزنسی گوگل برای کسبوکارتان، میتوانید عبارات استفاده شده کاربران، به هنگام جستجوی کسب و کارتان را مشاهده کنید. Insight پروفایلتان قسمتی است که اطلاعات ذخیره شده را در آن میتوانید بررسی کنید.
در این بلاگ قصد داشتیم که با بیشترین جزئیات شما را با سئوی محلی و مزایای استفاده از آن آشنا کنیم. در صورت نیاز به راهنمایی بیشتر و تدوین استراتژیهای مناسب با ماهیت کسبوکارتان میتوانید با ما، آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان تماس برقرار کنید
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در مقالهی قبل با تعریف ارزش ویژهی برند و همچنین شاخصهای ارزیابی ارزش ویژه برند بر اساس (مدلBAV (Brand Asset Valuator آشنا شدید. ارزش ویژهی یک برند، مجموعه عواملی است که باعث میشود یک برند در ذهن مشتری مثبت، متمایز و مطلوب جلوه کرده و به همان دلیل آن برند را به رقبا ترجیح دهد. ارزش ویژهی برند بر اساس مدل BAV با اندازهگیری 4 عامل تمایز، ارتباط، کیفیت ادراک شده و دانش سنجیده میشود. همچنین با دو مفهوم قدرت برند و رفعت برند آشنا شدید: ترکیب دو شاخص تمایز و میزان ارتباط، میزان “قدرت برند” یا Brand Strength را تعیین میکند که شاخص مهمی برای پیشبینی عملکرد آتی و پتانسیلهای رشد و ارزشآفرینی آن برند در آینده است. برآیند دو شاخص اعتبار برند و دانش مشتری از برند، رفعت برند یا Brand Stature را میسازد. رفعت برند، حاصل عملکرد گذشتهی برندینگ بوده و درجهی اعتبار، پذیرش، شهرت و وفاداری به برند را نشان میدهد.
اکنون در این مقاله به تحلیل مدل BAV میپردازیم.
بر اساس مدل BAV برای ارزیابی قدرت و رفعت برند باید اثرات شاخصهای تمایز و ارتباط، همچنین اعتبار و دانش بر یکدیگر بررسی شود.
در این بخش، هر دو شاخص قدرت و رفعت برند در کمترین میزان خود قرار دارند. معمولاً برندهای نوظهور و یا برندهای قدیمی و بدون فعالیت متمرکز در این قسمت قرار میگیرند. برندهایی که در این قسمت قرار دارند باید برای افزایش قدرت برند خود تلاش کنند تا به ربع دوم راه پیدا کنند.
برندها در ابتدای مسیر برای رشد خود با بالا بردن تمایز و میزان ارتباط، سعی در افزایش قدرت برند دارند. در این حالت ممکن است جهت افزایش آگاهی از برند و خلق ارزش برای مشتریان از نیچ مارکتینگ(Niche Marketing) استفاده کنند. برای این منظور، گروهی خاصی از مخاطبان را هدف قرار داده و بخش خاصی از بازار را متناسب با آنان انتخاب میکنند. این برندها مایلند استراتژی ثبات را در این جایگاه دنبال نمایند. اما برندهایی که بازار هدف گستردهای دارند، در حال شناسایی پتانسیلهای رشد خود برای ورود به بخش رهبری بازار بوده و در این راستا برای افزایش رفعت برند (Brand Stature) تلاش میکنند.
برندهایی که هم قدرت و هم رفعت بالایی دارند، رهبر بازار هستند. سودآوری و نرخ بازگشت سرمایه برای برندها در این قسمت بسیار بالا بوده و پتانسیل بالایی نیز برای رشد و پیشرفت در آینده دارند. آنها در تلاش اند با پیادهسازی مدیریت استراتژیک برند، جایگاه خود را در رهبری بازار حفظ کرده و ارتقاء دهند.
با وجود میزان رفعت بالا، شاخص تمایز در برندهای موجود این قسمت، در حال کاهش بوده و رفته رفته از جایگاه رهبری بازار خارج خواهند شد. برند ها در این شرایط میتوانند با تولید انبوه محصول فعلی، طیف گستردهای از بازار را از آن خود کنند. اگرچه این شرایط دوام چندانی نخواهد داشت.
برندهایی که قدرت کمتر و یا به عبارتی تمایز پایین و میزان ارتباط کمتری دارند، در این ناحیه قرار گرفتهاند. در این مرحله برندها بسیار آسیبپذیر هستند و با چالش از دست دادن مشتریان وفادار و مشتریان بالقوهی خود روبهرو خواهند بود. در صورتیکه برندها در این مرحله استراتژیهای لازم را برای بالا بردن تمایز و میزان ارتباط خود به کار نگیرند، با خطر جدی حذف از بازار رقابتی مواجه خواهند شد.
شما میتوانید با برآورد کردن میزان 4 شاخص تمایز، ارتباط، کیفیت ادراک شده و دانش و همبستگی میان آنها، قدرت برند و رفعت برند خود را سنجیده و با محاسبهی ارزش ویژهی برند بر اساس مدل BAV، جایگاه برند و سایر رقبا را بر اساس این مدل تحلیل کنید. سپس با توجه به نتیجهی این تحلیل، بهترین استراتژی را جهت ورود به به بخشهای تازهی بازار یا بهبود جایگاه برند انتخاب کرده و اجرا کنید. تیم حرفهای آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان همواره آمادهی ارائهی راهکارهای استراتژیک برندینگ به کسب و کار شماست.
هدف اصلی پیادهسازی استراتژی برندینگ، ساخت یک برند قدرتمند است. چرا که داشتن یک استراتژی برندینگ موثر و برند قوی، در نهایت به افزایش نرخ بازگشت سرمایهیکسب و کارها منجر میشود.
معماری برند یا Brand Architecture، چگونگی سازماندهی، مدیریت و ورود به بازار را برای تمامی برندهای یک سازمان تدوین کرده و پیادهسازی استراتژیهای برندینگ را ساده میکند. معماری برند را میتوان صورت بیرونی استراتژی گسترش کسب و کار دانست. معماری برند در صورتی کارآمد است که با توجه به شناخت صحیح از بازار و استراتژی برند رقبا، به درستی تعریف و تدوین شده و با اهداف و چشمانداز کسب و کار شما همراستا باشد. مدلهای متنوعی از معماری برند موجودند. در این مقاله به معرفی ۳ مدل مشهور در معماری برند میپردازیم.
در معماری Branded House یا Corporate Brand Architecture، کمپانی اصلی به عنوان منبع اصلی هویت تمام برندها قرار گرفته و به عبارتی مانند برند مادر، به برندهای زیرمجموعه خود اعتبار میبخشد. در این حالت، استراتژی هریک از محصولات جداگانه اما همراستا با برند مادر تدوین میشود و غالباً نام برند مادر یا بخشی از آن را به دوش میکشند. برای مثال: خانواده محصولات برند اپل شامل iPhone, iPad, iTunes, iCloud و… دارای سبک معماری Branded House هستند. مثال دیگری از Branded House کمپانی گوگل است که زیرمجموعههای زیادی از جمله Google Drive, Google Translate, Google Calendar, Gmail, Google News و… دارد.
در این سبک از معماری برند، بر خلاف مدل قبلی، برندهای زیرمجموعه دارای هویت مستقل بوده و کاملاً جداگانه عمل میکنند. ممکن است این برندها از جهت محصولات، خدمات و سهم بازار بسیار متفاوت باشند. در معماری House of Brands، صحبتی از برند مادر به میان نمیآید و در بسیاری از موارد ممکن است حتی مصرفکنندگان با وجودوفاداری به برند زیر مجموعه، برند مرجع را نشناسند. برای مثال، کمپانی (Procter and Gamble)P&G برند مرجع برندهای معروف Tide, Pampers, Gillette, Head & Shoulders, Crest, Always و … است. همچنین برندهای Snickers, M&M, Orbit, Extra, Twix و … برندهای زیرمجموعهی برند Mars هستند.
در این سبک از معماری برند از ترکیب دو مدل فوق استفاده میشود، به گونهای که برند مرجع، برندی شناخته شده است و خودش به عنوان یکی از زیرمجموعهها فعالیت کرده و برندهای زیرمجموعهی دیگر با گذشت زمان به صورت مستقل گسترش مییابند. برندهایی مانند Pepsi-co و Amazon وCoca-Cola از استراتژی ترکیبی برای گسترش برند خود استفاده میکنند. معمولاً زمینهی بهکارگیری استراتژی ترکیبی هنگامی فراهم است که یک برند مشهور و قدرتمند، محصول خود را روانهی بازار کرده است و تمایل دارد کسب و کار خود را با تولید محصولات متفاوت، گسترش داده و یا به طور مستقل به بخشهای جدیدی از بازار ورود کند.
به طور کلی میتوان گفت گسترش برند شمشیری دولبه است و انتخاب نوع معماری برند، نقش بسیار تعیین کنندهای در موفقیت استراتژیهای برندینگ و توسعهی برند شما دارد. برای مثال انتخاب استراتژی Branded House به صورت پیشفرض میتواند ریسک کمتری در مقایسه با مدلهای House of Brands و ترکیبی داشته باشد و مدیریت آن سادهتر خواهد بود.
لازم است بدانید استراتژیهای گسترش برند یا Brand Extension ااماً موفقیت آمیز نیستند. در ادامه جهت آشنایی بیشتر با پیامدهای گسترش برند و ریسکهای آن، به توضیح دو مفهوم Brand Cannibalization و Brand Delusion میپردازیم.
این پدیده زمانی اتفاق میافتد که یک برند، در استراتژیهای گسترش برند خود اشتباه عمل کرده و با ورود به بخشهای نامربوط بازار، به هویت برند اصلی و پرچمدار خود آسیب میرساند. برای مثال، کمپانی Levi’s برندی سرآمد در تولید محصولاتی راحت، بادوام و مناسب برای استفادهی روزانه است. در اوایل دههی 1980 میلادی، برند Levi’s با وجود سهم بازار وسیع، تصمیم به گسترش هرچه بیشتر آن گرفت. یکی از استراتژیهای گسترش این برند، تولید کتهای کلاسیک مردانه بود. این محصول، هویتی متفاوت از برند Levi’s داشت و به همین سبب مشتریان نتوانستند به آن اعتماد کنند. در نتیجه، نه تنها این استراتژی موفقیت آمیز نبود، بلکه سبب شد به چهرهی شناخته شدهی این برند معروف خدشه وارد شود.
پدیدهی Brand Cannibalization هنگامی رخ میدهد که پس از گسترش برند، محصول جدید بخشی از سهم بازار محصولات قبلی برند مرجع را از آن خود میکند. توجیه شرکتها برای انجام این کار این است که اختصاص یافتن بخش اعظم فروش به محصول یا برند جدید، نرخ بازگشت سرمایه را بیشتر افزایش میدهد. با این حال، ممکن است استراتژی هدایت مشتریان در قیف فروش به سمت محصول جدید، همواره درست از آب درنیامده و به شکست منجر شود. به عنوان مثال، گسترش برندهای اکتیو و اوه که هویت نسبتاً مشابهی در ذهن مخاطبان خلق کردهاند، میتواند مثال موفقی از Brand Cannibalization برای شرکت گلرنگ باشد.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
تبلیغات تلویزیونی یکی از موثرترین و شناختهشدهترین روشهای اطلاعرسانی است که بنگاههای مختلف کسبوکار برای برقراری ارتباط با مخاطبان از آن بهره میگیرند. انتقال پیام برند به میلیونها نفر در مدت زمان کوتاه، تلویزیون را به یکی از جذابترین رسانهها برای اطلاعرسانی به مخاطب تبدیل کرده است. در این بلاگ قصد داریم تبلیغات تلویزیونی را با جزئیات بیشتری مدنظر قرار دهیم و ویژگیهایی را که یک تبلیغ تلویزیونی برای موفقیت باید دارا باشد، بررسی کنیم.
یک تبلیغ تلویزیونی برای اثرگذاری بیشتر میبایست دارای ویژگیهای زیر باشد:
آگهی تبلیغاتی شما میبایست با برند و مخاطبان شما ارتباط داشته باشد؛ در غیر این صورت یا به خاطر سپرده نمیشود یا به یک تبلیغ موثر برای برند شما تبدیل نخواهد شد. قبل از هرگونه اقدام، استراتژیهای تبلیغاتی خود را مرور کنید. بررسی نتایج کمپینهای تبلیغاتیپیشین، رصد رفتار رقبا و تحقیقات بازار، به شما در طراحی محتوای تبلیغاتی مرتبط کمک میکند.
زمان، یکی از فاکتورهای قابل توجه در تبلیغات تلویزیونی است. شما مدت زمان کوتاهی برای معرفی برند، محصول یا خدمات خود در اختیار دارید، به همین دلیل میبایست پیام خود را بسیار شفاف و قابل توجه به مخاطبان منتقل کنید تا بهتر و بیشتر از سایر پیامها، به خاطر سپرده شود. برای معرفی خود تا لحظات پایانی پیام، صبر نکنید. از کل مدت زمانی که در اختیار دارید، به بهترین شیوه ممکن برای تاثیرگذاری استفاده کنید.
یک آگهی تبلیغاتی خوب، تنها شامل معرفی برند و ویژگیهای محصول نمیشود؛ بلکه دارای یک خط داستانی مشخص است که پیام موردنظر خود را در قالب یک داستان، روایت میکند. این شیوه علاوه بر اثرگذاری بیشتر بر مخاطب، منجر به برقراری ارتباط نزدیک با آنها میشود.
آگهیهای تبلیغاتی یک برند، وما جداگانه و بی ارتباط با یکدیگر نیستند. برای جلب توجه بیشتر میتوانید از سریهای متوالی آگهی که با یکدیگر مرتبط هستند و خط داستانی مشخصی را دنبال میکنند، بهره بگیرید. استفاده از کاراکترها و شخصیتهای محبوب، ارتباط قویتری را با مخاطب ایجاد میکند.
داشتن یک آگهی تلویزیونی باکیفیت، وما به معنای صرف هزینه هنگفت از طراحی تا اجرا نیست. با استفاده از تیم تولید حرفهای و خلاق، علاوه بر داشتن کیفیت قابل قبول، در هزینههای تبلیغاتی خود صرفهجویی کنید.
این ویژگی یکی از مهمترین نکاتی است که میبایستی به آن توجه داشته باشید. چنانچه یک آگهی تبلیغاتی، تمامی ویژگیهای مطرح شده را دارا باشد اما خلاقیت در آن مشهود نباشد، نتیجهای جز صرف زمان و هزینه برای برند شما نخواهد داشت. در طراحی یک تبلیغ تلویزیونی با زمان پخش محدود، خلاقیت، مهمترین عاملی است که منجر به جلب توجه مخاطب و اثرگذاری میشود.
فاکتور صدا در تبلیغات تلویزیونی از آن جهت حائز اهمیت است که مخاطب را حتی از فاصلههای نسبتا دور از تلویزیون، متوجه آگهی تبلیغاتی میکند. در انتخاب موسیقی و صدا، به ارتباط محتوا، پیام برند و مخاطبان خود توجه نمایید.
برای نمایش آگهی تبلیغاتی خود، زمانبندی مناسبی را مدنظر داشتهباشید. پخش آگهی تبلیغاتی در ساعات مختلف شبانهروز، تاثیرگذاری مختلفی بر مخاطبان دارد. برای مثال آگهیهای تبلیغاتی که در ساعات ابتدایی شب یا بین دو نیمه مسابقات فوتبال پرمخاطب، پخش میشوند، افراد بیشتری را هدف قرار میدهند. در طراحی استراتژیهای تبلیغاتی خود، زمان و تعداد دفعات پخش آگهی را به گونهای تنظیم کنید که در عین صرفهجویی در هزینهها، پیام خود را به مخابان بیشتری انتقال دهید.
از میان رسانههای تبلیغاتی، تلویزیون یکی از موثرترین و متداولترین کانالهای اطلاعرسانی است که کسبوکارهای مختلف برای انتقال پیام و محتوای تبلیغاتی خود از آن بهره میگیرند. همانند تمامی رسانهها، در تبلیغات تلویزیونی نیز استراتژیهای تبلیغاتی میبایستی با ویژگیها و مخاطبان بالقوه همراستا باشد. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه طیف وسیعی از خدمات تبلیغاتی و ارتباط گسترده با رسانههای مختلف، کسبوکار شما را در طراحی، تولید و پخش پیامهای تبلیغاتی مختلف از طریق تلویزیون و سایر کانالهای اطلاعرسانی، یاری مینماید.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
اگر در زمینهی بهینهسازی موتورهای جستجو یا سئو فعالیت میکنید یا به عنوان صاحب یک وبسایت تمایل دارید وبسایت شما در صدر نتایج جستجوی گوگل قرار بگیرد، لازم است با الگوریتمهای گوگل آشنا باشید. گوگل با توجه به مجموعهای از دستورالعملها و قواعد، وبسایتها را بررسی و رتبهبندی کرده و پس از رسیدن به شناخت صحیح از این وبسایتها و بررسی اعتبار آنها ، کاربران را متناسب با هدفشان به مسیر درست هدایت میکند.
اگر شاهد یک افت ناگهانی در میزان ترافیک وبسایت و رتبهی آن شدهاید، فکر استفاده از روشهای موقتی مانند سئوی کلاه سیاه را از سر خود بیرون کنید. در عوض میتوانید به کمک شناسایی این الگوریتمها این مشکلات را رفع کرده و وضعیت وبسایت را بهبود بخشید.
اگرچه میتوان گفت الگوریتمهای رتبه بندی وبسایتها توسط گوگل آشکار نیستند، اما تعدادی الگوریتمهای جانبی وجود دارد که به هدف بهبود نتایج جستجو، درک صحیح از عبارات جستجو، اعتبار بخشی به سایتها، تشخیص سایتهای اسپم و در یک کلام ارائه نتایج “کاربرمحور” به کار میروند. در حقیقت، هوش مصنوعی به کمک گوگل آمده و نتایج را در راستای رضایت مخاطب بهبود میدهد. برای آشنایی با این 14 الگوریتم معروف، در این مقاله و مقالات بعدی با ما همراه باشید.
شاید این سوال برای شما پیش آمده که چرا وبسایت جدیدتان با وجود محتوای ارزشمند، رعایت تمام قوانین سئو و وجود لینکهای طبیعی به مدت چند ماه در نتایج جستجوی گوگل، به خصوص در نتایج اولیه ظاهر نمیشود؟ این موضوع نتیجهی وجود الگوریتم جعبه شنی یا سند باکس گوگل است. پیش از ایجاد الگوریتمهای پاندا و پنگوئن، سایتهای اسپم بسیاری میتوانستند به نتایج اولیه جستجوی گوگل راه پیدا کنند. اگر چه گوگل به صورت رسمی وجود این الگوریتم را تایید یا تکذیب نکرده است، اما متخصصین سئو بر این باورند که گوگل با توجه به این الگوریتم از سال 2004 تا کنون، از ابتدای راهاندازی وبسایت شما، یک بازه زمانی را در نظر گرفته و در آن مدت عملکرد وبسایت شما را در تمام جوانب مورد بررسی قرار میدهد تا از اسپم نبودن و کیفیت آن اطمینان حاصل کند. در حقیقت تا پایان این بازه زمانی، درست هنگامی که گوگل وبسایت شما را ارزشمند تشخیص دهد، وبسایت شما با رقبای قدرتمندتان در گوگل رقابت نمیکند. استفاده از تکنیکهای سئوی کلاه سفید، تولید محتوای کاربرپسند و ارزشمند، لینک بیلدینگ داخلی و دریافت لینکهای طبیعی از وبسایتهای قدرتمند، میتواند به وبسایت شما کمک کند تا هرچه سریعتر از جعبه شنی گوگل خارج شده و به دنیای پررقیب آن وارد شوید.
گوگل الگوریتم کافئین را در سال 2009 با هدف ایجاد تغییر کلی در ساختار رتبهبندی خود معرفی کرد. سرعت بیشتر در ایند وبسایتها، نمایش نتایج جستجوی بیشتر، مرتبطتر و بهروزتر و افزایش شدید ظرفیت محتوایی گوگل از مزایای الگوریتم کافئین هستند. به طور کلی میتوان گفت گوگل با ارائهی این الگوریتم، تحولی عظیم در خدمت خود به کاربران ایجاد کرده تا روز به روز بر میزان رضایت آنها بیافزاید.
الگوریتم پاندا در فوریه 2011 توسط گوگل معرفی شد. با توجه به این الگوریتم، گوگل میتواند محتوای باکیفیت را از محتوای ناقص، کوتاه، کپی شده و بیارزش تشخیص داده و این سایتها را از نتایج جستجو حذف کند. دیگر نمیتوان با استفاده از ترفندهای سئوی کلاه سیاه مانند کپی کردن محتوا گوگل را گمراه کرد.
برخی شاخصههای مد نظر پاندا:
بنابراین به طور مستمر باید علاوه بر استفاده از تکنیکهای سئو، محتوای باکیفیت تولید کنید تا از طریق الگوریتم پاندای گوگل جریمه نشوید و همیشه در صدر نتایج جستجو ظاهر شوید.
الگوریتم تازگی محتوای گوگل در سال 2011 معرفی شد. با توجه به این الگوریتم، گوگل شاخصهایی برای ارزیابی تازه بودن محتوا در نظر گرفته و مطابق با آنها، تازهترین و بهروز ترین محتوا را به کاربران نمایش میدهد. اعمال تغییرات در محتوا، بالا بودن نرخ انگیجمنت کاربران (که نشان از مفید و تازه بودن محتوا دارد)، لینکبیلدینگ مستمر، بکلینکهای دریافت شده از وبسایتهای قدرتمند و بهروز، تاریخ انتشار محتوا یا آخرین تاریخ بهروز رسانی آن و وجود کلمات کلیدی مرتبط با محتوا، برخی از معیارهای گوگل برای بررسی تازه بودن محتوا هستند.
برای آشنایی با دیگر الگوریتمهای معروف گوگل در مقالات بعدی با ما همراه باشید.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
یکی از مهمترین معیارهایی که هر کسب و کار در حال رشد نباید از محاسبه آن غافل شود، ارزش طول عمر مشتری یا (Customer Lifetime Value (CLV است. با محاسبه CLV و مقایسه آن با هزینه جذب و نگهداری مشتری، کسب و کارها درمییابند چه مدت زمانی طول میکشد تا به نقطه سر به سر و پس از آن به سودآوری دست یابند.
اگر میخواهید به مشتریان وفادار و سودآور دست یابید، باید با ارزش طول عمر مشتری، نحوه محاسبه و اهمیت آن آشنا باشید.
ارزش طول عمر مشتری شاخصی است که میزان ارزش کسب و کار حاصل از یک مشتری را در یک بازه زمانی مشخص، تعیین میکند.
کسب و کارها با محاسبهی CLV میتوانند سودآورترین بخش یا segment از مشتریان خود را شناسایی کنند و ضمن به کارگیری استراتژیهای مناسب، از مزایای محاسبه ارزش طول عمر مشتری بهرهمند شوند.
همانگونه که در مقالات قبل در این مورد صحبت کردهایم، مجموعه عوامل بسیاری بر وفادار کردن مشتریان و تکرار خرید آنها اثر دارند. در نتیجه، این عوامل منجر به افزایش طول عمر مشتری و نرخ بازگشت سرمایه خواهند شد.
این عدد از تقسیم میزان کل درآمد شرکت در بازه زمانی مشخص (مثلا یک سال) بر تعداد کل خریدها در آن بازه حاصل میشود.
این مقدار از تقسیم تعداد خریدها در بازه زمانی مشخص بر تعداد مشتریان یکتا (غیر تکراری) که در آن بازه زمانی اقدام به خرید کردهاند، محاسبه میشود.
ارزش مشتری از حاصل ضرب ارزش متوسط خرید در میانگین نرخ تناوب در خرید به دست میآید.
این عدد در حقیقت میانگین تعداد بازههای زمانی است که یک مشتری از محصولات یا خدمات برند شما خریداری میکند. این بازه زمانی بسته به نوع کسب و کار میتواند روز، ماه یا سال در نظر گرفته شود.
در نهایت، برای محاسبه ارزش طول عمر هر مشتری، باید حاصلضرب میانگین طول عمر مشتری را در ارزش مشتری به دست آورید. این عدد میزان سود مورد انتظار شما را به طور میانگین در یک بازه زمانی مشخص از یک مشتری نشان خواهد داد.
از آنجایی که نگهداری مشتریان فعلی از جذب مشتریان جدید هزینه کمتری نیاز دارد، با دانستن اینکه کدام مشتریان شما ارزش بالاتری برای کسب و کار شما ایجاد میکنند، میتوانید با بهرهگیری از روشهای مدیریت ارتباط با مشتری این دسته از مشتریان را برای خود نگه دارید.
داشتن تعامل پایدار و هدفمند با مشتریان و به کارگیری استراتژیهای مناسب برای تشویق آنها به بازگشتن به سوی برند، به وفادار شدن آنها میانجامد. تا زمانی که استفاده از محصولات یا خدمات شما برای مشتریان ایجاد ارزش کرده و نیازهای آنان به کمک برند شما پوشش داده شود، به برند شما وفادار خواهند ماند.
منطقی است که با افزایش CLV و میزان فروش، نرخ بازگشت سرمایه نیز افزایش خواهد یافت.
تمرکز بر وفادار کردن مشتریان فعلی و تلاش برای افزایش ارزش طول عمر آنان، به زمان کمتری در مقایسه با تولید Lead و تبدیل مشتریان بالقوه به بالفعل نیاز دارد.
محاسبه CLV سبب میشود بتوانید مشتریان خود را از نظر سودآوری در دراز مدت دستهبندی کرده و در نهایت در مورد نوع تعامل و استراتژی بازاریابی خود درباره هر گروه تصمیمگیری کنید.
میزان تکرار خرید مشتری و ارزش بالای طول عمر او میتواند دیدگاهی کلی در رابطه با رضایت او به کسب و کار بدهد. برای مثال، رخ دادن افت ناگهانی در میزان CLV یک گروه از مشتریان، در اکثر مواقع سیگنالی هشدار دهنده از وجود عواملی مثل یک اشتباه استراتژیک، افت کیفیت محصولات و نیتی مشتریان به حساب میآید.
محاسبه CLV شما را قادر میسازد بهتر بتوانید اهداف کوتاه مدت و بلند مدت کسب و کار خود وزن داده و آنها را اولویت بندی کنید.
آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با اجرای استراتژیهای بازریابی در جهت ایجاد تعامل اثربخش با مشتریان و وفادارسازی آنان، ارزش طول عمر مشتریان شما را افزایش میدهد که به افزایش نرخ بازگشت سرمایه وفاداری مشتریان و کسب و کار شما میانجامد.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
کسب و کارهای دیجیتال برای ماندن در مسیر و رشد خود در فضای پر رقیب بازار، همواره باید پویا باشند و خود را با روند روبهرشد صنعت همگام کنند. یکی از استراتژیهای لازم در این راستا، تولید محتوای باکیفیت و بازاریابی محتوا است. در عین حال، بهینهسازی موتورهای جستجو یا سئو و رعایت قوانین آن برای صاحبان وبسایت اامی است، چرا که این محتوا در نهایت باید توسط کاربران دیده شود. در حقیقت باکیفیتترین محتوا، اگر در نتایج اولیهی جستجوی گوگل مشاهده نشود، در عمل توسط مخاطبان دیده نشده و کسب و کار را به اهداف خود نمیرساند.
لینکسازی یا لینک بیلدینگ، یکی از کارهای مهمی است که برای بهینهسازی موتورهای جستجو یا سئو، در دو نوع لینک بیلدینگ داخلی و خارجی انجام میشود.پیش از این در مقاله انواع لینک بیلدینگ، در مورد لینک بیلدینگ خارجی یا روشهای دریافت بکلینک صحبت کردهایم. این نوع لینکها از نظر گوگل لینکهای طبیعی محسوب شده و با ارزش هستند.
میتوان گفت تولید محتوای با کیفیت، با ارزش و مفید، یکی از مهمترین و منطقیترین دلایلی است که وبسایتهای دیگر را به لینک دادن به وبسایت شما ترغیب میکند. در حالی که تولید محتوای ارزشمند و ترغیب کننده کار سادهای نیست، در این مقاله قصد داریم به 8 نکته در این زمینه اشاره کنیم تا بتوانید پتانسیل محتوای خود را برای دریافت لینک طبیعی بالا ببرید.
یکی از موفقترین استراتژیهای بازاریابی محتوا، تولید محتوای همیشه سبز یا Evergreen Content است. این نوع محتوا، برخلاف انواع دیگری از محتوا مانند اخبار روز، با گذشت زمان اعتبار خود را از دست نداده و تا مدتهای بسیاری میتوانند مرجع و منبع مفیدی برای افراد باشند. چگونهها، مقالات آموزشی، راهنماها، تاریخچهها، انواع داستان از جمله داستان برند، لیستها و تاپ لیستها، واژهنامه و اصطلاحات پرکاربرد و مطالعات موردی، نمونههایی از محتوای همیشه سبز هستند.
طبق تحقیقات انجام شده، مغز انسان محتوای بصری را تا چندهزار برابر سریعتر از محتوای متنی پردازش میکند. بنابراین استفاده از این نوع محتوا مخاطب بسیاری را به خود جلب کرده و میزان انگیجمنت را افزایش میدهد. همچنین طبق آمار موجود، مقالاتی که در آنها از ویدیو، عکس و اینفوگرافی مرتبط، غیر تکراری و مفید استفاده شده است، به مراتب بیشتر لینک دریافت کردهاند.
برای نوشتن یک مقاله خوب، منابع مختلفی در دسترس است. طبق تحقیقات به عمل آمده، مقالاتی که اطلاعات آنها بر اساس آمار و حقایق علمی، مستندات موجود و نتایج به دست آمده از تحقیقات تنظیم میشوند و منابع معتبری دارند، پتانسیل بالاتری برای دریافت بکلینک از وبسایتهای معتبر خواهند داشت.
اضافه کردن نظرات متخصصان صنعت و اینفلوئنسرها و نقل قول از منابع بسیار معتبر به مقالات، همانند استفاده از آمارهای معتبر و نتایج تحقیقات، بر اعتبار محتوا میافزاید. بنابراین محتوای شما از دید صاحبان دیگر وبسایتها ارزش بیشتری برای لینک دادن پیدا میکند و شانس دریافت بک لینکهای معتبر افزایش مییابد.
یکی دیگر از راههای موثر در دریافت بک لینک، نشر مطالعات موردی و همچنین نمونه کارهای موفق و تجربیات سازمان خود در زمینههای مرتبط است. برای مثال، اگر محصول یا خدمت شما به حل مشکلات یا موفقیت افراد یا سازمانی دیگر کمک کرده یا یک فرضیه موجود در صنعت خود را به صورت عملی به اثبات رساندهاید، میتوانید آن را در قالب مقالاتی منسجم در وبسایت ذکر کنید. استفاده از این استراتژی علاوه بر جلب اعتماد مخاطب، سیگنال مثبتی برای لینک بیلدینگ خارجی محسوب میشود.
اگرچه محتوای آموزشی و راهنماهای گام به گام، زیرمجموعهی محتوای همیشه سبز هستند، اما به دلیل اهمیت آن، در موردی جداگانه به آن اشاره میکنیم. طبق تحقیقات معتبر انجام شده، مقالات طولانی و دارای بیش از 2500 کلمه، لینک بیشتری دریافت کردهاند. علت طولانی بودن این مقالات، اشاره به جزییات در رابطه با یک موضوع، آموزش گام به گام، کیفیت بالا و جامع و کامل بودن آن مطلب است.
در سالهای اخیر پادکستها مورد توجه افراد و همچنین موتورهای جستجو قرار گرفتهاند. تولید و نشر پادکستهای مفید و باکیفیت، علاوه بر داشتن نقش مثبت در سئو، میتوانند در دریافت لینک از منابع معتبر موثر باشند. برای مثال، اگر پادکست تولید شده، شامل مصاحبه با فردی متخصص یا سرشناس باشد، قطعاً از وبسایت آن شخص و دیگر منابع مرتبط با آن حوزه، لینک دریافت خواهید کرد.
اگر در کسب و کار دیجیتال خود نیاز به تولید محتوای باکیفیت دارید، این کار را به آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان برونسپاری کنید.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
درباره این سایت